هشتم مه ۱۹۷۸، نقطهی عطفی در تاریخ کوهنوردی جهان است. در این روز راینهولد مسنر (Reinhold Messner) ایتالیایی و پتر هابلر (Peter Habeler) اتریشی، بلندترین نقطهی کرهی زمین، یعنی قلهی اورست، را بدون ماسک تنفسی فتح کردند.
مسنر (راست) و هابلردر بازگشت از نپال مورد استقبال همسرانشان، اوشی مسنر (ر است) و رژینه هابلر قرار گرفتند (فرودگاه مونیخ ۲۲ مه ۱۹۷۸)
مسنر (راست) و هابلردر بازگشت از نپال مورد استقبال همسرانشان، اوشی مسنر (ر است) و رژینه هابلر قرار گرفتند (فرودگاه مونیخ ۲۲ مه ۱۹۷۸)
تنها سودایی بزرگ میتواند پاسخگو باشد. سی سال پیش درست در چنین روزی، هشتم ماه مه، دو کوهنورد در ارتفاع ۸ هزار و ۸۵۰ متری زمین قرار گرفتند، بدون آنکه از ماسک اکسیژن استفاده کنند.
این کار خودکشی بود یا ماجراجویی آگاهانه؟ خودشان نیز بهدرستی نمیتوانستند پاسخ دهند. در این روز، راینهولد مسنر، زادهی تیرول جنوبی (ایتالیا) و پتر هابلر اتریشی، را تنها یک رشته بههم پیوند میداد: انگیزهای قوی که عاقبت بر ضعف تن فایق آمد.
لحظهای شک و لحظهای دیگر یقین، مسنر و هابلر را فرا میگرفت. آیا این کار حماقت است یا توصیهی عقل سلیم؟ داستان این موج متناوب شک و یقین را ابتدا هابلر و سپس مسنر بازگو میکند: «فشار روانی، بهخصوص بههنگام صعود، خیلی زیاد بود. چون ما نمیتوانستیم باور کنیم که آیا واقعا قادریم بدون ماسک اکسیژن، در شرایطی که فشار سهمی اکسیژن یکسوم سطح دریاست، پیش برویم، بدون اینکه بیهوش شده و به زمین بیافتیم.»
«هر بار که استراحت میکردیم، این سؤالها در ذهنمان تکرار میشد: آیا هنوز هم عقل کافی داریم؟ آیا این کار مسئولانه است؟»
صدای مسنر در آخرین استراحت طولانی، درست پیش از فتح قله، گواهی مستند بر این حقیقت است که نه تنها تنفس، بلکه تمرکز و تفکر نیز برایش مشکل شده بود: «ما در ۷ هزار، ۵ هزار، ۵۰۰ متری، ما در ۸ هزار و ۵۰۰ متری سطح دریا، در آخرین استراحتگاه هستیم. نسبتا سریع بالا آمدیم. اما هوا بسیار بد است.»
سرمای زیر چهل درجه سانتیگراد، زوزهی بادهای توفانی. اکثر کوهنوردان حتی با ماسکهای اکسیژن هم تاب چنین شرایطی را نیاورده و بازگشتهاند. اما مسنر و هابلر خیال بازگشت نداشتند. مسنر میگوید: «در آخرین مرحلهی صعود، بیش از اینکه روی پاهایمان راه برویم، بر روی زانوها و دستهایمان بالا میرفتیم، چارهای نبود، وگرنه نمیتوانستیم.»
حدود عصر بود که سرانجام مسنر و هابلر به فراز قلهی اورست رسیدند. زمان، زمان در آغوش گرفتن، ضبط کردن صدا و عکس گرفتن بود. اما هیچ کدام از اینها نمیتوانست احساس آنها را همانطور که مسنر میگوید، بازگو کند: «نشئه هم نمیتواند وضعیت ما را توصیف کند، چرا که به مغزمان خون کافی نمیرسد و همه چیز بسیار کند پیش میرود، نهتنها راه رفتن و صعود کردن، بلکه همه چیز آهسته است، خیلی آهسته. انگار که مغزمان فلج شده، بومب.»
مسنر ادامه میدهد: «در همهی بدنم آرامش حکمفرماست، مثل کسی نفس میکشم که همهی زندگیاش را دویده باشد.»
پتر هابلر به هنگام پایین آمدن، سر از پا نمیشناخت. با سرعت هر چه تمامتر به زیر میآمد تا باز به ارتفاعاتی برسد که تنفس در آن راحتتر است. با وجود این، کوهنورد اتریشی تأکید میکند که به همراه همپایش، مسنر، موقعیت را تحت کنترل خود داشتند: «ما کسانی نیستیم که در کمپ اولیهی اورست، کرامپون را به کفشهایمان بسته و هوس امتحانکردن به سرمان زده باشد، چرا که قبلا هرگز این کار را نکرده بودیم. ما بسیار آموزش دیده و تمرین کردیم و در پایان هم تنها باید همپای ایدهآل را پیدا میکردیم؛ من راینهولد را انتخاب کردم و او نیز من را.»
همانطور که مسنر میگوید، سرانجام او و هابلر نشان دادند که: «قلهی اورست بدون ماسک اکسیژن هم قابل فتح است.»
اما با وجود اینکه این فتح، انقلابی را در تاریخ کوهنوردی پدید آورد، کمتر کسی از آن استقبال کرد. از آن زمان تاکنون، قلهی اورست ۳ هزار و ۷۰۰ بار دیگر فتح شد، اما تنها ۴ درصد از این تعداد حاضر شدند، مانند مسنر و هابلر، از ماسک اکسیژن صرفنظر کنند.
مسنر (راست) و هابلردر بازگشت از نپال مورد استقبال همسرانشان، اوشی مسنر (ر است) و رژینه هابلر قرار گرفتند (فرودگاه مونیخ ۲۲ مه ۱۹۷۸)
مسنر (راست) و هابلردر بازگشت از نپال مورد استقبال همسرانشان، اوشی مسنر (ر است) و رژینه هابلر قرار گرفتند (فرودگاه مونیخ ۲۲ مه ۱۹۷۸)
تنها سودایی بزرگ میتواند پاسخگو باشد. سی سال پیش درست در چنین روزی، هشتم ماه مه، دو کوهنورد در ارتفاع ۸ هزار و ۸۵۰ متری زمین قرار گرفتند، بدون آنکه از ماسک اکسیژن استفاده کنند.
این کار خودکشی بود یا ماجراجویی آگاهانه؟ خودشان نیز بهدرستی نمیتوانستند پاسخ دهند. در این روز، راینهولد مسنر، زادهی تیرول جنوبی (ایتالیا) و پتر هابلر اتریشی، را تنها یک رشته بههم پیوند میداد: انگیزهای قوی که عاقبت بر ضعف تن فایق آمد.
لحظهای شک و لحظهای دیگر یقین، مسنر و هابلر را فرا میگرفت. آیا این کار حماقت است یا توصیهی عقل سلیم؟ داستان این موج متناوب شک و یقین را ابتدا هابلر و سپس مسنر بازگو میکند: «فشار روانی، بهخصوص بههنگام صعود، خیلی زیاد بود. چون ما نمیتوانستیم باور کنیم که آیا واقعا قادریم بدون ماسک اکسیژن، در شرایطی که فشار سهمی اکسیژن یکسوم سطح دریاست، پیش برویم، بدون اینکه بیهوش شده و به زمین بیافتیم.»
«هر بار که استراحت میکردیم، این سؤالها در ذهنمان تکرار میشد: آیا هنوز هم عقل کافی داریم؟ آیا این کار مسئولانه است؟»
صدای مسنر در آخرین استراحت طولانی، درست پیش از فتح قله، گواهی مستند بر این حقیقت است که نه تنها تنفس، بلکه تمرکز و تفکر نیز برایش مشکل شده بود: «ما در ۷ هزار، ۵ هزار، ۵۰۰ متری، ما در ۸ هزار و ۵۰۰ متری سطح دریا، در آخرین استراحتگاه هستیم. نسبتا سریع بالا آمدیم. اما هوا بسیار بد است.»
سرمای زیر چهل درجه سانتیگراد، زوزهی بادهای توفانی. اکثر کوهنوردان حتی با ماسکهای اکسیژن هم تاب چنین شرایطی را نیاورده و بازگشتهاند. اما مسنر و هابلر خیال بازگشت نداشتند. مسنر میگوید: «در آخرین مرحلهی صعود، بیش از اینکه روی پاهایمان راه برویم، بر روی زانوها و دستهایمان بالا میرفتیم، چارهای نبود، وگرنه نمیتوانستیم.»
حدود عصر بود که سرانجام مسنر و هابلر به فراز قلهی اورست رسیدند. زمان، زمان در آغوش گرفتن، ضبط کردن صدا و عکس گرفتن بود. اما هیچ کدام از اینها نمیتوانست احساس آنها را همانطور که مسنر میگوید، بازگو کند: «نشئه هم نمیتواند وضعیت ما را توصیف کند، چرا که به مغزمان خون کافی نمیرسد و همه چیز بسیار کند پیش میرود، نهتنها راه رفتن و صعود کردن، بلکه همه چیز آهسته است، خیلی آهسته. انگار که مغزمان فلج شده، بومب.»
مسنر ادامه میدهد: «در همهی بدنم آرامش حکمفرماست، مثل کسی نفس میکشم که همهی زندگیاش را دویده باشد.»
پتر هابلر به هنگام پایین آمدن، سر از پا نمیشناخت. با سرعت هر چه تمامتر به زیر میآمد تا باز به ارتفاعاتی برسد که تنفس در آن راحتتر است. با وجود این، کوهنورد اتریشی تأکید میکند که به همراه همپایش، مسنر، موقعیت را تحت کنترل خود داشتند: «ما کسانی نیستیم که در کمپ اولیهی اورست، کرامپون را به کفشهایمان بسته و هوس امتحانکردن به سرمان زده باشد، چرا که قبلا هرگز این کار را نکرده بودیم. ما بسیار آموزش دیده و تمرین کردیم و در پایان هم تنها باید همپای ایدهآل را پیدا میکردیم؛ من راینهولد را انتخاب کردم و او نیز من را.»
همانطور که مسنر میگوید، سرانجام او و هابلر نشان دادند که: «قلهی اورست بدون ماسک اکسیژن هم قابل فتح است.»
اما با وجود اینکه این فتح، انقلابی را در تاریخ کوهنوردی پدید آورد، کمتر کسی از آن استقبال کرد. از آن زمان تاکنون، قلهی اورست ۳ هزار و ۷۰۰ بار دیگر فتح شد، اما تنها ۴ درصد از این تعداد حاضر شدند، مانند مسنر و هابلر، از ماسک اکسیژن صرفنظر کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر