۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۸

تراژدي ماناسلو

تراژدي ماناسلو
براي هميشه
در سال 1972 راينولد مسنر به عضويت هيئتي از اطريش به سرپرستي ولفگانگ نايرز در آمد، هدف آنها صعود جبهه جنوبي قله 8156 متري ماناسلو بود.
مسير جنوبي ماناسلو پيش از اين صعود نشده بودو آنها قصد داشتند تا براي نخستين بار آن را فتح نمايند. در روز صعود مسنر در حالي موفق به فتح قله شد كه فرانتز جاگر در ميانه راه بدليل خستگي بسيار آرام راهي كمپ آخر شده بود.
زمانيكه راينولد قله را به سمت كمپ ترك مي نمود طوفاني سهمگين در حال شروع بود، ديد كاهش ميافت و باد شديد شرايط را دگرگون مي كرد.
راينولد مسير بازگشت از ارتفاع 8000 متر را گم كرده بود و تنها به قصد كاهش ارتفاع پائين مي آمد. او با خود مي انديشيد چگونه مي تواند به كمپ و چادرهاي تيم بازگردد. در حاليكه مسنر موقعيت خود را تشخيص نمي داداحساس كرد صداي فرانتز را مي شنود كه او را صدا مي زند.
او احتمال مي داد فرانتز چادر را براي راهنمائيش ترك كرده باشد.
زمان زيادي از بازگشت مسنر از قله مي گذشت، اما راينولد همچنان سرگردان و نسبت به سرنوشتش هراسناك بود.

معمولا در شرايط سخت تمركز حواس بسيار دشوار است! اين شرايط است كه براي انسان تصميم مي گيرد نه انسان براي شرايط! البته تفاوت يك كوه نورد خوب از مبتديان نيز در همين درك شرايط و قدرت تصميم گيري در شرايط سخت مي باشد.

اما سرانجام راينولد پس از جنگي سخت با طوفان موفق شد خود را به كمپ و چادرهاي تيم برساند.
زمانيكه مسنر وارد چادر شد اثري از فرانتز نديد! تنها Horst Frankhauser و Andi Schlick در چادر بودند! پس فرانك كجاست؟! در اين طوفان چه اتفاقي براي او رخ داده؟! راينولد كاملا مطمئن بود صداي فرانك را كه براي راهنمائي او فرياد مي زده شنيده است! احتمالا او زمانيكه نلاش مي كرده در طوفان راينولد را راهنمائي كند كمپ را گم كرده! هورست و اندي چادر را براي جستجو ترك نمودند.
راينولد در حاليكه بسيار افسرده بود در آن شرايط در چادر ماند. بارش برف بسيار سنگين و شديد بود. حتي بيش از 10 سانتيمتر برف بر روي كيسه خواب او در داخل چادر نشسته بود! ديگر راينولد كاملا از بازگشت فرانتز نوميد و مايس شده بود!
هورست و اندي همچنان خارج از كمپ در تلاش بودند. باد به شدت مي وزيد، تاريكي هوا و بارش سنگين برف، ديد را كاملا از بين برده بود. جستجوي آنها كاملا بي نتيجه بود. ناگهان آن دو متوجه شدند خودشان هم كمپ را گم كرده اند! پس تصميم گرفتند به اجبار بيتوته نمايند و شروع به ساختن جان پناه برفي نمودند.
بناگاه آنها احساس كردند صداي ناله و فريادي را كه كمك مي طلبد مي شنودند! آن دو اطاق برفيشان را براي جستجو ترك نمودند، اما چيزي جز برف، تاريكي و باد نصيبشان نشد. آنها براي بار دوم شروع به كندن اطاق برفي نمودند و داخل آن پناه گرفتند.
اندي بسيار غمگين بود و دائم به فرانك فكر مي كرد، دوستشان كه مايوسانه نياز به كمك داشت. او به سرعت از اطاق برفي خارج شد. هورست هم به دنبال او رفت اما نتوانست مدت زيادي اندي را همراهي كند. او به داخل اطاق برفيشان بازگشت و تمام شب را داخل آن ماند. صبح روز بعد و درست زمانيكه او به كمپ و نزد راينولد بازگشت به شدت سرما زده شده بود.
حالا آنها فرانتز و اندي را با هم از دست داده بودند!و اين حادثه بسيار ناگواري بود كه بوقوع پيوسته بود. آنروز راينولد و هورست با نااميدي به جستجوي دوستان مفقودشان پرداختند. حجم برف تازه بيش از يكمتر بود، آنها هيچ اثري از دوستانشان نيافتند.
آن دو مغموم به خانه بازگشتند، چندين مقاله در مورد اين صعود نوشته شد و در اغلب آنها صعود مسنر زير سؤال رفت. آنها معتقد بودند مسنر تنها تا حدود ارتفاع 8000 متر بالا رفته و صعود قله وي را زير سؤال بردند. در تمامي اين مقالات او را بدليل حادثه پيش آمده سرزنش نمودند. راينولد مسنر در مقابل اين اتهامات به شدت آسيب ديده بود.
گرچه تمامي اعضاي تيم اعزامي مي دانستند او واقعا در اين واقعه بي تقصير است و از او حمايت نمودند.
ماناسلو دومين 8000 متريي بود كه مسنر صعود مي كرد و براي دومين بار هم همطناب خود را از دست مي داد! شايد همين مسئله موجب شد تا مسنر براي هميشه از همراهي هيئتهاي بزرگ براي صعود سر باز زند!
براي هميشه!

-----------------------
متاسفانه در تراژدي ماناسلو يكسري از مسائل و پيشامدها بشكل زنجير وار حادث شدند! و اگر راينولد به آن شكل صعود نمي كرد همه آنها زنده مي ماندند. اين يك اشتباه خيلي بزرگ بود.
ولفگانگ نايرز

منبع:
jerberyd.com

۲ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام و سپاس كه ما را در جريان اين اطلاعات قرار ميدهيد

ناشناس گفت...

شهوت صعود هميشه دوستان را به كام مرگ مي كشاند. چه شباهت عجيبي ...