علم كوه موش آزمايشگاهي
اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 را مي توان اوج توجه سنگ نوردان و كوه نوردان ايراني به ديواره هاي ايران، بخصوص ديواره علم كوه دانست. صعودهاي متعدد 1 روزه، صعود هاي سريع، صعود دو و سه مسير در يك روز و گشايشها و بازگشائيهاي متعدد مسيرها و .... موجب شد تا بتوان آينده اي روشن را براي اين رشته جذاب متصور بود.
اما دو پديده همچون سدي در مقابل اين جهش ايستادگي كرد
- تولد سنگ نوردي داخل سالن و ورود رقابت به عرصه سنگ نوردي
- همچنين باز شدن پاي كوه نوردان ايراني به هيماليا و توجه عمومي كوه نوردان به اين مقوله جذاب
متاسفانه تلاش شاخصي طي سالهاي متوالي براي شكستن اين سدها صورت نگرفت و بجز حركاتي خود جوش و مقطعي ديواره نوردي ايران به خوابي عميق فرو رفت.
اما اين اواخر با كودك شدن آن سنگ نوردي خردسال (داخل سالن) و تمايز يافتن، ميان قهرمانان اين رشته با ساير سنگ نوردان، همچنين تب شعار كوه نوردي فني در هيماليا، بار ديگر ديواره نوردي ايران قصد دارد از پشت سدهاي بلند سر برآورد.
حضور سنگ نوردان سالني كار و تلاش براي صعودهاي طبيعي مسيرهاي بلند و البته باز شدن پاي ايشان به ديواره هاي دور افتاده همچون علم كوه از آن دست حركاتي است كه مي توان آنرا به فال نيك گرفت.
اما ......
اما به رغم آنكه حضور اين قشر از يك سو مي تواند موجب رشد ديواره نوردي ايران گردد، از سوي ديگر ورود آنها با همان تصورات داخل سالن همچون: مسيرهاي آماده و رل كوبي شده، صعود با درجه سختي بالا، صعودهاي آزاد، استفاده از ابزار و وسايل صعودهاي كوتاه و ...... نه تنها مي رود تا سبك ديواره نوردي را دچار دوگانگي نمايد، بلكه موجب بهم ريختگي توازن و تعادل طبيعت شده، در آينده ديواره ها را تبديل به زباله دان ابزار و وسايل فلزي، بجاي مانده از تصورات غلط ما خواهد نمود.
از ديرباز دورنماي ديواره علم كوه براي سنگ نوردان بجز دو دهليز بزرگ آن، مسيرهاي متعددي بود كه از كف علم چال براي جديدترها تشريح مي كردند، اما آنچه براي گردشگراني كه گام بر اين ناشناخته مي گذاشتند جلب توجه مي كرد در وحله نخست تكه سنگي صيقلي در دل ديواره بود كه سنگ آينه نام نهاده بودندش.
پيشتر خيلي ها براي اين سنگ نقشه هاي كوچك و بزرگي داشتند، از تمايل احسان و مهدي به انفجار سنگ و پائين انداختنش تا تفكرات محمد به خالي كردن پشت سنگ و ساختن مكاني براي شب ماني (اين يكي به دليل خارج از مسير نرمال قرار داشتن سنگ آينه چندان جدي گرفته نشد). به هر حال سنگ آينه را مي توان از نقشهاي زيبا و جدامانده از پيكره يكپارچه علم كوه دانست.
در شماره سوم فصلنامه باشگاه اسپيلت به قلم مدير باشگاه، مقاله اي در مورد ساخت جان پناهي بر روي ديواره علم كوه به چاپ رسيده و ايشان اقدام به نظر سنجي نموده، ضمن ارج نهادن به ديد ايشان مبني بر نظر خواهي از جامعه كوه نوردي، بخشي از اين مقاله را به نظر دوستان مي رسانم.
خورشيد باش اگر خواستي نتابي. نتواني!
فكرم، دستم، قلمم به زور روي كاغذ كشيده مي شود....
مي خواهيم كاري را آغاز كنيم كه نه آغازش را مي دانيم و نه سرانجامش را، گرچه تجربه اي هست و دستي بر آتش زده ايم!
مي خواهيم كاري را آغاز كنيم كه ضرورتش را احساس مي كنيم و مي دانيم نقطه اميدي خواهد شد. اما چطور؟ چگونه؟
هزينه اش چطور تامين خواهد شد؟ طرحش را چطور اجرا كنيم؟ چگونه حملش كنيم؟ كجا ببريمش و كجا نصبش كنيم؟ نفرات كار را چطور فراهم كنيم؟ ... با اينهمه فكر كه هجوم مي آورند چه كنيم؟
تجربه تازه اي نيست! نمونه اش در بيستون و اخلمد هست، ولي در جائيكه ما فكرش را كرده ايم وجود ندارد. و از آن مهمتر، به راستي آيا دنياي كوه نوردي و سنگ نوردي امروز كشورمان، ضرورت اين كار را حس خواهد كرد؟ فكرمان اينست كه درست بودن يا نبودنش را واگذار كنيم به نظرخواهي از جامعه كوه نوردي.
بگذريم! قصدمان اينست كه جان پناهي بسازيم در ديواره علم كوه تا چراغي شود براي صعود هر ساله تابستاني و زمستاني. كه چه بسيار شاهد بوده ايم سنگ نورداني را كه شب را به سختي و در سرماي زير صفر روي ديواره به صبح رسانده اند و دريغ از يك سقف امن! عجيب آنكه در كشورهاي اروپايي، براي مسيرهايي راحتتر و سهل الوصول تر از گرده آلمانها، پناهگاهها و جان پناه هايي هست تا كوه نوردان بدون هيچ دغدغه اي صعود كنند و لذت ببرند. اما ديواره علم كوه، هر سال در حالي ميزبان خيل مشتاقان است كه هيچ پناه و اميدي براي در راه ماندگان در خود جاي نداده.
دستتان را به گرمي مي فشاريم و به انتظار نظرات مثبت و منفي شما مي نشينيم. از شما مي پرسيم كه نظرتان چيست و مي خواهيم كه ياريمان كنيد.
مدير باشگاه اسپيلت
بي شك آنچه در كشور ما طي سالهاي اخير رخ داده نشان از بي توجهي و سوء مديريت در حفظ منابع طبيعي و آثار ملي است!
آنچه بر سر دماوند شاخص ترين نماد طبيعي ايران زمين آمده!
آنچه سودجويان بر سر سبلان كوه مقدس ايرانيان آورده اند!
آنچه سنگ دزدان بر سر دامنه هاي تخت سليمان و علم كوه آورده اند!
و .....
اينك خودمان با دست خود علم كوه سنبل استوار كوهستانهايمان را چون موشي به آزمون خطاهايمان گرفته ايم!
فكر نمي كنيد از ضرورت نصب طاقچه مصنوعي بيش از دو دهه گذشته، مگر هر خطايي را كه اروپائيان بر سر كوههاي خود در آورده اند ما نيز بايد تكرار كنيم، ضمن آنكه آنها بيش از برپايي و نصب هر جان پناه شرايط حفظ و نگهداري آنرا مي سنجند. آيا توفانهاي علم كوه با بيستون و اخلمد قابل قياس است؟ مگر نه اينكه در زمستان و بهار براي ورود به پناهگاه سرچال بايد انبوه برف را از ورودي آن كنار زد و برف داخل آنرا كه از درزهاي پناهگاه وارد شده روبيد؟ آيا جان پناه ديواره از اين هجوم در امان است؟
راستي سنگ نوردان در طي بيش از 4 دهه با شب ماني روي ديواره چطور كنار آمده اند كه آينده گان بيم آنرا دارند.
ضمن تقدير از ديد باز مدير محترم باشگاه اسپيلت به خاطر نظر سنجي پيش از شروع تلاششان، تقاضامنديم دراين امر بيشتر انديشيده و حتي پيش از هر اقدامي، بررسي تمامي جوانب را سرلوحه كار قرار دهد تا آيندگان از اين امر به بي خردي ياد نكنند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر