۲۵ آذر ۱۳۸۶

يخچالهاي طبيعي

يخچالهاي طبيعي

بر اثر تغيير شكل برف يخچالها پديد مي آيند. در اثر شرايط مساعد و بواسطه تراكم ساليانه برف، انباشته گيهاي عظيمي بوجود مي آيد. فشار حاصل از وزن لايه هاي فوقاني، تراكم بلورهاي سوزني شكل برف را سبب مي شود. در تابستانها، ذوب جزئي برف نيز اين مسئله را تشديد مي كند. در نتيجه لايه اي برف زيرين تدريجا به يخ برفي – نوه Neve – تغيير شكل مي دهند. ادامه اين اعمال با افزايش لايه هاي فوقاني برف، يخ برفي را ابتدا به يخ حباب دار و سپس بر اثر افزايش فشار و خروج كامل هوا به يخ بلوري تبديل مي كند. بر حسب مرز برفهاي دائمي، يخچالها هم در عرضهاي بالا (قلمرو هاي قطب شمال و جنوب) و هم روي قلل كوهستانهاي مرطوب در عرضهاي متوسط و پائين به وجود مي آيند. هر اندازه به استوا نزديك مي شويم، يخچالها نيز در ارتفاع بالاتري تشكيل مي شوند.

اقسام يخچالها

جغرافي دانان يخچالها را بر اساس خصوصيات ژئومورفولوژيكي (زمين ريخت شناسي) تقسيم بندي مي كنند، كه بر اين اساس يخچالها به دو گروه زير تقسيم بندي مي كنند:


- يخچالهاي ناحيه اي يا قاره اي

يخچالهاي قاره قطب جنوب و گروئينلند، نمونه هايي از يخچالهاي ناحيه اي يا قاره اي مي باشند كه آيلندسيس (اصطلاحي نروژي به معناي يخ درون قاره اي) مي نامند. اين يخچالها به دليل مايل تابيدن خورشيد و متعاقب آن كاهش دما، پديد آمده و وسعت زيادي از خشكيهاي نواحي قطبي را در هر دو نيمكره از يخ مي پوشاند. آيلندسيسها حدود 97 درصد سطح پوشيده از يخ كره زمين را در بر مي گيرند.

همچنين وسعت يخ در نواحي قطب جنوب به دليل وجود خشكيهاي بزرگ به مراتب بيش از قطب شمال است.

قطب شمال نيز درياي است يخ بسته، لذا فقط بخشي از جزاير يا مجمع الجزاير شمالي قاره هاي آسيا و آمريكا و قطعات بزرگ و پراكنده اي مانند گروئينلند، از يخ پوشيده شده اند.


- يخچالهاي محلي

اين يخچالها بر خلاف يخچالهاي قاره اي بسيار پراكنده بوده و ضخامت كمتري دارند. اين نوع يخچالها به استثناي قاره استراليا در همه خشكيها وجود دارند.

از مهمترين اشكال يخچالهاي محلي، يخچالهاي دره اي هستند. در هيماليا و آلپها بهترين نوع اين يخچالها به چشم مي خورند.

از مهمترين و طويلترين يخچالهاي كوهستاني مي توان به يخچال هاي زير اشاره نمود:

هوبارد در آلاسكا به طول 120 كيلومتر

اينلچيك در تيان شان 80 كيلومتر

فدچنكو در پامير 77 كيلومتر

آلتش در آلپ 33 كيلومتر


حركت يخچالها

يكي از مهمترين ويژگيهاي يخچالها شناسايي سرعت حركت آنها است. حركت يخچالها عموما در آيلندسيسها كمتر از يخچالهاي محلي است، كه دليل آن همانا شيب كمتر محيط مي باشد. سرعت يخچالها از طريق نصب علائم يا رنگ كردن سنگها بر سطح يخ، استفاده از شواهد راديواكتيويته و مطالعه فتوگرامتري سطح عوارض يخ صورت مي گيرد. البته اين روشها بيشتر براي اندازه گيري سرعت حركت سطح يخها انجام مي شود.

بر اساس مطالعات سرعت حركت يخچالها از چند 10 متر در سال فراتر نمي رود. گرچه گاهي بر اساس شراط محلي سرعتهاي بيشتري نيز ثبت شده.

حركت يخ در بخشهاي مياني يخچال مونت اينورس حدود 125 متر در سال، فدچنكو در پامير 185 متر در سال و در يك مورد استثنايي حركت يخ در يخچال مالاسپينا در آلاسكا سال 1930 حدود 2400 متر ثبت گرديده.

همچنين تجربه نشان داده يخچالها هر 20 تا صد سال يكبار، طغيان بزرگي دارند.

اصطلاحات يخچالي

كريوكونيت- گاهي سطح يخچالها به شكل غربال، پر از سوراخهاي ريز و درشت مي شود، كه علت آن جذب حرارت بيشتر به وسيله سنگهاي تيره رنگ، و ذوب شدن تدريجي يخهاي مجاور آن و فرو رفتن سنگها به داخل يخچال است.


پني تانت- ستونهاي كله قندي، در رديفهاي مشخص بر سطح بعضي يخچالها كه حاصل تبخير مستقيم يخ است و با تشعشع حرارتي خورشيد ارتباط مستقيم دارد. راس تمامي مخروطهاي حرارتي نيز به سمت خورشيد است.


يخچالهاي مخزني- چنانچه ميزان تغذيه و افزايش حجم يخچال بيش از تخليه آن باشد، يخچال را مخزني يا ذخيره اي مي نامند

يخچال تخليه اي- چنانچه موازنه منفي بوده و برداشت بيش از ذخيره باشد، يخچال را تخليه اي مي نامند.

منبع:

كتاب ژئومورفولوژي – ديناميك دروني و بيروني – فرج الله محمودي

مطالعه بيشتر

يخچالهاي طبيعي پاكستان

هیچ نظری موجود نیست: