۲۳ دی ۱۳۸۶

از ادموند هیلاری


اسطوره اورست در 88 سالگي درگذشت
روزنامه اعتماد- سر ادموند هيلاري در هشتادو هشت سالگي درگذشت. اين خبر را نخست وزير زلاندنو هلن کلارک اعلام کرد. بنا بر گزارش ها وضع سلامتي سر ادموند از ماه آوريل رو به وخامت بود، يعني از زماني که هنگام بازديد از نپال زمين خورد. وي اولين کسي بود که در بیست و نه مه پنجاه و سه همراه با تنسينگ نورگي راهنماي نپالي به قله 8848 متري اورست صعود کرد. او از آن زمان به بعد زندگي اش را وقف کمک به راهنماها یا شرپای ناحيه خومبوي نپال کرد و در سال دو هزار و سه شهروند افتخاري نپال شد.نخست وزير زلاندنو هنگام اعلام اين خبر در روز جمعه ادموند را چهره يي حماسي خواند که نه فقط اورست را فتح کرد بلکه تمام زندگي اش با عزم، تواضع و کرامت گذشت.اين ماجراجو، اين مرد خير و اين کوهنورد افسانه يي معروف ترين زلاندنويي است که تاکنون زيسته است. او متعلق به ما بود. از ظاهر نخراشيده اش تا کلام موجزش، تا صداقت و صراحتش. همه مردم زلاندنو در سوگ او خواهند نشست.سر ادموند در نوزده ژوئيه هزار و نهصد و نوزده در اوکلند به دنيا آمد و در جريان جنگ جهاني دوم خلبان نيروي هوايي بود. وي در دهه هشتاد میلادی همچنين سفير زلاندنو در هند بود.ادموند هيلاري کوهنورد نيوزيلندي نخستين کسي است که بر بلندترين نقطه جهان پاي نهاد.او که از دوران کودکي راهپيماي خوبي بود و هر روز مسير دو ساعته مدرسه را در حالي که پياده طي مي کرد و کتاب مي خواند، مي پيمود از شانزده سالگي با کوهنوردي آشنا شد و ناگهان دريافت که با وجود جثه کوچک و نحيفش از توانايي خاصي براي اين کار برخوردار است
از اين تاريخ وي به کوهنوردي علاقه مند شد و سرانجام در سی و چهار سالگي با گام گذاشتن بر بلندترين نقطه کره زمين به ارتفاع هشت هزار و هشتصدو چهل و هشت متر روياي بزرگي را محقق ساخت. در اين سفر ماجراجويانه و موفقيت بار او يک همراه داشت که شرپايي چهل ساله از منطقه هيمالياي نپال بود.شرپا تنسينگ نورگي همراه باوفاي هيلاري در نخستين فتح اورست بعدها به دارجلينگ رفت تا هر دو ملت نپال -زادگاهش- و هند -محل اقامت جديدش- به او افتخار کنند. او در سال هشتاد و دو چشم از جهان فروبست اما ياد آن صعود با گذشت بيش از پنجاه سال همچنان با اورست عجين است. در سال پنجاه و سه گروهي انگليسي به سرپرستي کلنل جان هانت و متشکل از کوهنورداني به نام هاي دکتر ايوانز، جي، باند، جي. بورديلون، آ.گريگوري، ادموند هيلاري، ديليو جي. لووه، سي. نويس، ام.پي. وارد، ام. وست ماکوت، سي، جي وايلي و سردار تنسينگ نورگي که با عنوان سردار تيم سوئيسي ها از صعودهاي قبل برگشته بود براي فتح بلندترين قله تشکيل شد. مسير آبشار يخي در بیست و دو آوريل باز مي شود و کمپ شش در ارتفاع هفت هزار متري در پاي جبهه لوتسه برپا مي شود. بعد از تاخيري طولاني يال جنوبي از مسير جبهه لوتسه که يک سال قبل توسط سوئيسي ها باز شده بود طي مي شود. در بیست و شش مه اولين حمله توسط ايوانز و بورديلون از يال جنوبي با استفاده از کپسول هاي مدار بسته اکسيژن انجام شد و همان روز کلنل هانت گروهي از شرپاها را از يال جنوبي براي برقرار کردن کمپ بالاتر در گرده جنوب شرقي و انجام حمله دوم توسط گروهي متشکل از هيلاري و تنسينگ رهسپار ارتفاعات بالاتر کرد. ايوانز و بورديلون در ساعت يک بعد از ظهر به قله جنوبي در ارتفاع هشت هزار و هفتصد و هفتاد متري رسيدند اما به دليل بادهاي شديد، تاخير و کمبود اکسيژن مجبور به برگشت شدند. در روز بیست و نه مه، حمله دوم توسط هيلاري و تنسينگ با استفاده از کپسول هاي مدار باز اکسيژن انجام شد. آنها کمپ چهار را در ارتفاع 8500 متري در ساعت شش و سی ترک و قله جنوبي را در ساعت نه فتح کردند. بعد از طي دوازده متر در قدمگاه هيلاري آنها اولين کساني بودند که قله اورست را در ساعت یازده و سی آن روز تاريخي صعود کردند.سر ادموند هيلاري در تمام سال هاي پس از فتح تاريخي بلندترين قله جهان تلاش هاي ارزشمندي در جهت توسعه پايدار کشورهاي منطقه هيماليا، از جمله کشور نپال به انجام رسانيد
منابع
---------------------------

ادموند هيلاري اولين فاتح اورست درگذشت
مرگ فاتح
مهدي اميرپور
اعتماد- ادموند هيلاري نيوزيلندي کسي بود که در ساعت 30/11 دقيقه صبح روز 29 مه 1953 به همراه شرپا تنسينگ نورگاي نخستين صعود به قله اورست را صورت دادند. مرگ هيلاري در پي درگذشت امست هوفستر کوهنورد سوئيسي و عضو تيم سال 1952 صورت گرفت، کسي که براي نخستين بار مسير صعود تا گردنه جنوبي اورست را به همراه تنسينگ نورگاي گشايش کرده بود. او در اول ماه ژوئن سال 2007 در 95 سالگي فوت کرده بود. اين کوهنورد سوئيسي کسي بود که مسير گذر از آبشار يخي و دستيابي به دره سکوت و لوتسه فيس را براي صعود کريستين لامبرت و تنسينگ تا ارتفاع 8500 متري بالکوني مهيا ساخت و سال بعد تنسينگ به همراه هيلاري موفق به فتح قله از همين مسير شدند. زماني که آنها با فتح قله به خانه بازگشتند کلنل سر جان هانت سرپرست مقتدر آن تيم در پيامي براي سوئيسي ها عنوان کرد؛ شما نيمي از راه افتخار را طي کرده بوديد اما هيلاري که در دوران جنگ جهاني دوم در نيروي هوايي نيوزيلند خدمت کرده بود راه افتخار خود را از سال 1945 با صعود کوه کوک 3764 متر آغاز کرد و پس از آن به مدت يک سال در آلپ اروپا به کوهنوردي پرداخت. در سال 51 جرج لو وي را براي همراهي تيمي از کوهنوردان نيوزيلندي در هيماليا دعوت کرد. در اين برنامه وي صعود تا ارتفاع 6 هزار متري را تجربه کرد. يک سال بعد او در تلاش تيمي از انگليسي ها و نيوزيلندي ها در معيت جرج لو و اريک شيپتون به چوآيو رفت. در سال 1953 با استفاده از تجربيات اريک شيپتون عضو تمامي تيم هاي اعزامي انگلستان به هيماليا در دهه 30 ميلادي تيمي از کوهنوردان فراخوانده شدند تا شانس خود را از مسير جنوبي کوه بيازمايند اما پشتيبانان برنامه در آخرين لحظات ترجيح دادند جان هانت که در آن زمان افسر ارتش بريتانيا بود به جاي اريک شيپتون سرپرستي اين تيم را برعهده گيرد و او بود که از هيلاري براي اين صعود دعوت به عمل آورد. هيات انگليسي با 14 کوهنورد و 350 باربر عازم اورست شد. آنها بهترين کفش هاي کوهنوردي را که تا آن زمان ساخته شده بود به همراه داشتند، برترين پوشاک، سبک ترين و قوي ترين چادرها، راديو و بي سيم هاي قدرتمند براي برقراري ارتباط، چراغ هاي بنزيني و نفتي مخصوص ارتفاع، نردبان هاي آلومينيومي براي عبور از روي شکاف هاي يخچال خومبو، طناب هاي کوهنوردي و در نهايت پيشرفته ترين کپسول هاي اکسيژن در اختيار تيم نهاده شد. تيم ماه ها براي صعود تلاش کرد و در نهايت مهم ترين بحث بر سر آن بود که دو نفر نخست براي صعود چه کساني مي توانند باشند؟ ابتدا بورديلون و اوانز که هر دو انگليسي بودند براي حمله به قله انتخاب شدند، ولي گويي شانس با هيلاري و تنسينگ يار بود تا آن دو کوهنورد انگليسي در تلاش روز 26 مه به دليل کاهش ميزان اکسيژن مخزن هايشان پس از رسيدن به قله جنوبي انصراف داده و بازگردند. دو روز بعد هيلاري و تنسينگ نخستين گام ها را بر فراز بام دنيا نهادند. اين دو کوهنورد تلاش خود را ساعت 30/6 بامداد از آخرين کمپ مستقر در ارتفاع 8500 متري بالکوني آغاز کردند، در ساعت 9 صبح هيلاري از صخره يي عبور کرد که پس از آن به افتخار وي گام هاي هيلاري نام نهاده شد. ساعت 30/11 صبح آن دو بر فراز قله ايستادند و بر افسانه شکست ناپذيري بام دنيا خط سبز کشيدند. در آن سال هيلاري سی و سه سال بيشتر نداشت. پس از اين صعود هيلاري از سوي ملکه انگلستان لقب سر گرفت و شهرتش جهاني شد. در چهار ژانويه سال پنجاه و هشت هيلاري به همراه کاشفاني از نيوزيلند موفق به رسيدن به مرکز قطب جنوب شد، ضمن آنکه طي سال هاي 56 تا 65 بارها به هيماليا رفت. وي در سال 61 سرپرستي نخستين تيم فاتح قله آمادابلام را برعهده داشت. چهار عضو اين تيم موفق به صعود قله از مسير جنوب غربي شدند. ساليان زيادي است که هيلاري کوهنوردي را کنار نهاده اما سفر به نپال و بازديد از آنجا که کشور دوم او است هر سال بخشي از زندگي هيلاري را تشکيل مي داد؛ جايي که وي ده ها پروژه انسان دوستانه را براي رسيدگي به وضعيت مردم آن سامان راه اندازي کرد. هيلاري پس از فتح اورست درست به مدت 6 دهه براي سربلندي و شناساندن نپال به جهانيان تلاش کرد، اين دوران با گشايش مرزهاي نپال بر روي خارجيان در ابتداي دهه 50 ميلادي آغاز شد و تاکنون ادامه دارد. دو سال قبل پس از حادثه منجر به شب ماني اجباري ديويد شارپ در اورست ادموند هيلاري، جونگو تاباي (نخستين زن فاتح اورست) و راينولد مسنر، متفقاً خواستار محدوديت در صعود به اورست شدند و معتقد بودند تنها مي بايد به يک يا دو هيات اجازه فعاليت روي کوه داده شود، تا بدين شکل از بروز تلفات و صدمات بيشتر جلوگيري به عمل آيد. آوريل گذشته، همزمان با زمين خوردن هيلاري هنگام بازديد از نپال وي در بيمارستاني در زلاندنو بستري شد. وي براي ديدار با سوپرشرپاها، يعني آپا و لاکپا به کاتماندو سفر کرده بود. در آن سفر هيلاري عنوان کرد بي شک اين آخرين ديدارش از نپال به شمار مي آيد و اين خبر همگان را افسرده کرد، در واقع سال هاي اخير هيلاري به حد زيادي نحيف شده بود و از کهولت سن در رنج بود، او تحت نظر همسرش ليدي جوآن و فرزندانش پيتر و سارا به سر مي برد. در واقع ليدي جوآن دومين همسر ادموند هيلاري بود و همسر نخست وي لوئيس در سن 43 سالگي به همراه دختر 16 ساله او بليندا در 31 مارس سال 75 در هنگام سفر به نپال بر اثر سانحه سقوط هواپيما کشته شدند. او در سال 1990 با جوآن مولگريو ازدواج کرد. جوآن همسر پيتر مولگريو دوست و همکار هيلاري بود که در سانحه سقوط هواپيما در کوه البروز کشته شد و پس از مرگ مولگريو با هيلاري ازدواج کرد.زماني که بحث بر سر موفقيت يا شکست مالوري در صعود سال 1924 از مسير شمالي مطرح بود، خبرنگاري از هيلاري پرسيد اگر ثابت شود مالوري نخستين فاتح اورست بوده و در بازگشت از قله کشته شده، شما چه مي گوييد؟ هيلاري پاسخ داد؛ آن وقت مي گويم من و تنسينگ نخستين انسان هاي فاتح اورست هستيم که زنده به پايين بازگشتيم. در واقع در زمان تلاش مالوري و همراهانش براي صعود به اورست هيلاري تنها 5 سال داشت. او متولد بيست جولاي سال 1919 ميلادي در شهر اوکلند بود. سرانجام در ساعت 9 بامداد روز يازده ژانويه 2008 هيلاري در بيمارستان شهر اوکلند و درهشتاد و هشت سالگي درگذشت. با مرگ هيلاري افسانه نخستين صعود اورست نيز به آسمان ها رفت
-------------------------------

بازخواني خاطرات شاهد نخستين صعود به اورست
صعود به جاودانگي
جن موريس -
اعتماد- در آخرين روزهاي قرن بيستم مجله امريکايي تايم در ويژه نامه يي که به معرفي صد قهرمان و سمبل سده سپري شده اختصاص داشت، فتح اورست توسط «ادموند هيلاري» زنبوردار و «تنسينگ نورگاي» شرپا را مويد قدرت اراده فروتنانه اين دو دانست. بازخواني خاطرات خانم «جن موريس» همراه دو فاتح در هيات بريتانيايي فاتح اورست در سال 1953، به مناسبت مرگ «سر ادموند هيلاري» صورت مي گيرد که جمعه گذشته در 88 سالگي بسياري از ناگفته هاي نخستين فتح اورست را با خود به دنياي ديگر برد.---روز 29 مه 1953، ادموند هيلاري از نيوزيلند و تنسينگ نورگاي از نپال نخستين ابناي بشر بودند که قله «اورست» را که بوميان «چومولونگما» مي ناميدند، به ارتفاع 29028 فوت فتح کردند؛ بلندترين مکان روي زمين. با هرگونه استاندارد معقول، اين کار اتفاق بزرگي نبود. هواپيما خيلي پيش از آن برفراز قله پرواز کرده بود و طي چند دهه پس از آن نيز صدها آدم ديگر با مليت هاي متنوع اورست را دوباره فتح مي کردند. پس چه چيز جالب توجهي در رسيدن به بالاي يک کوه مي توانست وجود داشته باشد؟اين صعود از نظر جغرافيايي موفقيتي محسوب نمي شد و در حالي که تحقيقات علمي تسريع شده بودند ديگر جاي تازه يي در جهان براي کشف شدن باقي نمانده بود، اما هنوز نام هاي هيلاري و تنسينگ در هر زباني مفهوم قهرمان را متبادر مي کند، تا حدي بدين خاطر که آنها حقيقتاً مرداني قهرمان منش بودند ولي دليل اصلي اين است که آنها خواه ناخواه روح زمانه خود را نمايندگي مي کردند. جهان اوايل دهه 50 ميلادي هنوز تا حدودي خمار جنگ جهاني دوم بود که کمتر از يک دهه پيش از آن به پايان آمده بود. همه چيز داشت تغيير مي کرد. قدرت هاي سترگ گذشته در حال سقوط بودند و مردان جديدي به پا مي خاستند. توده هاي وسيع مردمان بيچاره آسيا و آفريقا بر اثر خود آگاهي به تکاپو افتاده بودند.«هيلاري» و «تنسينگ» تحت حمايت امپراتوري بريتانيا به هيماليا رفتند. هيات اعزامي، هيات بريتانيايي اورست بود، سال 1953 و به رهبري کلنل «جان هانت» يکي از اصيل ترين «جنتلمن »ها. لحظه يي تاريخي بود که دو کوهنورد جاودانه شدند، يکي از کلني تاج نشان (بريتانيا) مي آمد و ديگري از دل ملتي که براي مدت هاي مديد در نقش حائل به امپراتوري راج (هندوستان) خدمت مي کردند، اما من مطمئن هستم که آنها تا وقتي آخرين شيب برفي را به سوي قله در مي نورديدند هيچ اختلاف نظري با هم نداشتند. هر دو مرد مستقيم به پيش مي رفتند. تنسينگ يک کوهنورد حرفه يي بود برخاسته از جماعت «شرپا» بر کوهپايه هاي اورست. پس از چند صعود به کوهستان به واقع او براي رسيدن به اوج دلايلي شغلي داشت، اما همچنين قصد داشت بر فراز بلندترين برف ها، درخواستي از خدايان (تبتي) به جاي گذارد که براي مدت هاي طولاني هيبت مقدس «چومولونگما» را نزد ملت او به نظر مي آوردند. حرفه اصلي «هيلاري» زنبورداري بود و از نظر شخص خودش اگر سگک کمربند را به قصد رسيدن به بلندترين قله محکم نمي کرد کمتر از يک بشر واقعي بود و البته همه اينها مشهورش ساختند، اگرچه اين دو قهرماناني از گونه اساطيري نبودند که با اهدافي غول پيکر درآويزند، با افتخار فک بزنند و خودشان را مهم جلوه دهند.چنين شخصي مي توانست «جرج مالوري» باشد که در 1924 در اظهارنظري مشهور گفت مي خواسته اورست را فتح کند «چون آن آنجاست،» اما اگر هم او به قله رسيده باشد، زنده نماند که افسانه اش را روايت کند. هيلاري و تنسينگ دو دوست بشاش و شجاع بودند و کاري را مي کردند که از انجام دادنش لذت مي بردند و به بهترين شکل هم از عهده اش برآمدند و به طرز عجيبي کنار هم جفت شدند. هيلاري قد بلند بود، بدقواره، درشت استخوان و با صورتي دراز و با شکلي نامتجانس قدم برمي داشت که راه رفتنش بيشتر به زرافه شباهت مي برد. او عادتاً يک کلاه دست دوز به سر مي گذاشت با دنباله يي کتاني که در فيلم هاي قديمي بر سر لژيونرهاي خارجي فرانسوي ديده بوديم. تنسينگ در مقايسه يک مدل مد هيماليايي محسوب مي شد؛ کوچک، تر و تميز، مرتب و قهوه يي مثل يک توت، با اعتماد به نفس راه رفتن يک گربه. هيلاري در هم مي رفت، تنسينگ لبخند مي زد. هيلاري قهقهه مي زد، تنسينگ تبسم مي کرد. هيچ يک از اين دو مشخصاً از چيزي ناراحت نمي شدند و از طرف ديگر هيچ کدام به ماجراجويي خارج از قاعده نمي پرداختند، چنان که فتح آنان قرباني بزرگي نداشت. در جريان صعود بريتانيايي 1953 هيچ کس کشته، معيوب يا حتي سرمازده نشد. البته خيلي هم کم حرارت نبودند مگر در يک احساس مشترک فني. دو عضو مصمم از يک تيم بودند و در حرارت سفرشان همين بس که نخستين کلمات هيلاري پس از بازگشت از قله خطاب به يکي از دوستان نيوزيلندي اش «جرج لو» چنين بودند؛«جرج ما آن حرامزاده را رام کرده ايم.» نکته حقيقي در کوهنوردي به عنوان يکي از دشوارترين ورزش ها آن است که روح انسان در مقابل فرديت محک مي خورد. اينجا تو چيزي فراتر از مضمون به چنگ نمي آوري و حتي به خاطر آن به پيروزي فکر نمي کني و در اغلب موارد قهرمان نمايي در آن بخش فرعي داستان است. اگرچه سرنوشت هيلاري و تنسينگ بود که به سمبل هايي بسيار مشهور بدل شوند و اين نبود به جز ابعاد واقعي اين مردان که در خلال ساليان به شکل حقيقي در تکرار روايت داستان صعود بيشتر و بيشتر رشد يافتند. شايد آنها در ابتدا تنها فکر مي کردند که نخستين صعود به يک تپه صعودي به جاودانگي است؛ شايد آنها از روي غريزه دريافتند سرنوشت جايگاهي ديگر برايشان در نظر گرفته است. با گذشت زمان اين دو نه فقط به طور خاصي نمايندگان ملت هايشان بودند که نيمي از بشريت را هم نمايندگي مي کردند. فضانوردان ممکن است ادعا کنند که تمام بشريت را نمايندگي مي کنند، هيلاري و تنسينگ، اما در داستاني کم اهميت تر آمدند تا به افتخار ملل کوچک دنيا آن بالا قامت راست کنند؛ ملت هاي جوان، آنهايي که محو مي شدند و آنهايي که ظهور مي کردند. البته هر دو با نشان هاي افتخار جهاني پذيرايي و از سوي همه ملل به رسميت شناخته شدند. هر دو به پر استقبال ترين شهروندان کشورهايشان (نيوزيلند و نپال) تبديل شدند و نام ملتشان به واسطه آنها در سراسر دنيا پيچيد و در عين حال هر دو بيشتر عمرشان را وقف شادي بخشي ناشناخته از نوع بشر کردند؛«شرپا»ها و مردم تنسينگ، بوميان راستين منطقه اورست. تنسينگ که در 1986 چشم از جهان فرو بست قهرمان کاريزماتيک آنها و يک الگوي زنده براي قابليت هايشان بود. «اد هيلاري» مرشد کهن آنها، سال ها از عمرش را در اين کشور صرف نظارت بر احداث فرودگاه ها، مدرسه ها و بيمارستان ها کرد و کاري کرد که موجوديت «شرپا» بهتر به جهان شناسانده شود. بنابراين هر دو آنها از جشني که برايشان برپا شده بود براي به پا خيزاندن يک سوم بد اقبال بشريت بهره بردند، مردماني که عموماً نمي توانستند وقت و انرژي شان را براي توسعه مناطق کوهستاني به کار گيرند، فقط بدين خاطر که آه در بساط نداشتند. من اين دو مرد را از وقتي نخستين بار در کوهستان ملاقاتشان کردم، دوست داشتم؛ از حدود نيم قرن قبل. ولي در سال هاي متعاقب صعود سعي در ستايش آنها داشتم. گمان مي کردم نشان «قهرماني» شان کاري فراتر از انگيزه بخشي نژاد «گانگ - هو» - مردم تبت- انجام خواهد داد. آيا در آن زمان حقيقتاً فتح اورست براي نخستين بار زير گام هاي آنها براي نژاد بشر معنايي ويژه داشت؟ در سال هاي بعد آنچه مي شد از اين خاطره باشکوه استخراج کرد، اعتباري بود براي شايستگي، رأفت و سادگي فاخر نژاد بشر.هيلاري و تنسينگ اين را با «رام کردن آن حرامزاده» به اثبات رساندند
-----------------------------

راز هيلاري راز اورست
اعتماد- چه کسي براي نخستين بار پا به قله «اورست» گذاشت؟ اين پرسشي بود که از روز انتشار خبر صعود «سر ادموند هيلاري» و «شرپا تنسينگ نورگاي» به بام دنيا پديد آمد و تا 33 سال در ذهن جهانيان دوام آورد تا اينکه با مرگ «تنسينگ» در سال 1986، هيلاري که تا آن روز به احترام همنورد تبتي اش سکوت اختيار کرده بود راز اورست را فاش کرد؛ «ما با هم (به قله) نزديک مي شديم که تنسينگ طنابش را شل کرد.» هيلاري بدين ترتيب پرده از تواضع شرپاي مشهور برمي دارد که چگونه به احترام دوستش خود را تعمداً پشت سر او قرار مي دهد. فاتح نيوزيلندي ادامه مي دهد؛ «من با ايجاد يکسري جاي پا ادامه دادم. لحظه يي بعد روي محوطه يي مسطح و برفي بودم که در اطرافش چيزي جز فضاي خالي نبود. تنسينگ به سرعت به من ملحق شد و ما با حيرت به اطراف نگاه کرديم. دريافتيم که به اوج جهان رسيده ايم و اين لذتمان را مضاعف کرد.» اين روايتي بود که هيلاري عيناً در کتاب خود با عنوان «مشاهده از قله» در سال 1999 از لحظه فتح اورست نقل کرد. او با خود عهده کرده بود که تا تنسينگ زنده است نگذارد کسي از راز فتح اورست مطلع شود. اما «سر ادموند هيلاري» بيش از فتح اورست به خاطر خدمات شايانش به مردم فقير نپال شهره بود. او حتي همسر نخستش لوئيس و دختر شانزده ساله اش بليندا را در جريان يک سانحه هوايي در نپال فدا کرد. در روز 31 مارس 1975 همسر و دختر او که براي ديدنش به اين کشور مي آمدند بر اثر سقوط هواپيمايشان درگذشتند و هيلاري تا سال 1990 براي تجديد فراش انتظار کشيد. او بيش از 120 بار به نپال سفر کرد که آخرين مورد در سال 2007 بود و کمي بعد وقتي در اوان88 سالگي به قطب جنوب سفر
مي کرد به اطرافيانش گفت؛ «اين آخرين سفر من خواهد بود.» اما هيلاري هنوز يک سفر ديگر در پيش داشت؛ مرگ
---------------------------------

فتوحات زنبوردار
اعتماد- سر ادموند هيلاري، پرورش دهنده زنبور عسل که به عنوان اولين فاتح اورست، بلند ترين قله جهان، به شهرت رسيد، روز جمعه در سن 88 سالگي درگذشت. وي که نيوزيلندي بود، نامش به عنوان يکي از بزرگ ترين ماجراجويان قرن بيستم ثبت شده و بيشتر عمرش را صرف کمک به مردم در کوهستان هاي نپال کرده است. ادموند هيلاري که خودش را «فردي معمولي با قابليت هاي معمولي» مي خواند، اخيراً بيمار بود و ساعت 9 صبح روز جمعه، در بيمارستاني در زادگاهش اوکلند بزرگ ترين شهر نيوزيلند، بر اثر سکته قلبي درگذشت. هلن کلارک نخست وزير زلاندنو، اين کاشف را چهره يي حماسي توصيف کرد و گفت همه مردم اين کشور عميقاً از مرگ او متاثر هستند. بنا بر گزارش ها وضع سلامتي سًر ادموند از ماه آوريل رو به وخامت بود، يعني از زماني که هنگام بازديد از نپال زمين خورد. وي اولين کسي بود که در 29 مه 1953 همراه با تنسينگ نورگاي راهنماي نپالي، به قله 8850 متري اورست صعود کرد. او از آن زمان به بعد زندگي اش را وقف کمک به راهنماهاي (شرپا) ناحيه کومبوي نپال کرد. وي در سال 2003 شهروند افتخاري نپال شد. نخست وزير زلاندنو هنگام اعلام اين خبر در روز جمعه ادموند را «چهره يي حماسي» خواند «که نه فقط اورست را فتح کرد بلکه تمام زندگي اش با عزم، تواضع و کرامت گذشت. اين ماجراجو، اين مرد خير و اين کوهنورد افسانه يي معروف ترين زلاندنويي است که تاکنون زيسته است. او متعلق به ما بود - از ظاهر نخراشيده اش تا کلام موجزش تا صداقت و صراحتش. همه مردم زلاندنو در سوگ خواهند نشست.» سًر ادموند در 19 ژوئيه 1919 در اوکلند به دنيا آمد و در جريان جنگ جهاني دوم خلبان نيروي هوايي بود. وي در دهه 1980 همچنين سفير زلاندنو در هند بود. هيلاري در پذيرش اين عنوان که او اولين فاتح اورست است، فروتني نشان مي داد و مايل بود نام «تنسينگ نورگاي»، راهنماي محلي کوهستان که پا به پاي او در 29 مه 1953 تا قله اورست بالا آمد، در کنار نامش ذکر شود. در سال 1999، ادموند هيلاري در کتاب «چشم انداز از فراز قله» سکوت طولاني اش را درباره اين پرسش که او يا تنسينگ کدامشان اولين گام را بر نوک قله اورست گذاشته اند پاسخ داد. به گفته هيلاري، او اولين کسي است که به آنجا پا گذاشته و تنسينگ لحظاتي بعد به او ملحق شده است. اما هيلاري تا زمان مرگ تنسينگ در سال 1986، همواره از پاسخ به اين سوال طفره مي رفت و کارشان را يک کار گروهي مي ناميد. او بيش از فاتح اورست بودن به ياري رساني اش براي ساخت مدرسه و کلينيک درماني در نپال که دهه ها مشغول آن بود، افتخار مي کرد. او درباره فتح اورست مي نويسد؛ «ديگر هيچ چيز جز آسمان بالاي سر ما نبود. ما اورست را درنورديديم... عمده عکس العمل هاي من آسودگي خاطر و متعجب بودن بود. آسودگي خاطر چون عذاب طولاني راه تمام شده بود و متعجب چون اين امر براي من اتفاق افتاده بود، اد هيلاري پير، يک نگهبان زنبور عسل... باورم نمي شد.» آنها تنها 15 دقيقه بر نوک قله که به قول خودش در آن براي شش نفر جا بود، ايستادند و بعد از عکاسي از دستاوردشان، به پايين قله بازگشتند. فلسفه زندگي هيلاري ساده بود؛ «ماجراجويي مي تواند براي يک آدم معمولي با قابليت هاي معمولي باشد، همچون خود من.» اين فاتح اورست، چهار روز پس از بازگشت، از طرف ملکه اليزابت دوم به لقب «سر» مفتخر شد. او که در نپال به خاطر قد بلند 188 سانتي متري اش به «مرد بزرگ» معروف بود، هيچ گاه کشور منبع شهرتش را فراموش نکرد و سال هاي زيادي از عمرش را در آنجا صرف کرد. وي در سال 1975، طي يکي از ديدارهايش از نپال، نخستين همسر و دختر 16 ساله ا ش را بر اثر سانحه هواپيما از دست داد. ادموند هيلاري در سال 1990 بار ديگر ازدواج کرد. خانم هيلاري از انبوه پيام هاي تسليتي که از سراسر جهان براي آنها مخابره شده، تشکر کرده است. به مانند همه کوهنوردان هيلاري جواب مشخصي نداشت که چرا به اين رشته روي آورده؛ «نمي توانم جواب تازه يي به شما بدهم که چرا يک مرد به کوهنوردي روي مي آورد... غالباً فقط مي روند که صعود کنند.» آخرين ديدار هيلاري از هيماليا، به آوريل سال 2007 باز مي گردد. تاکنون بيش از دويست نفر در راه فتح قله اورست، جان خود را از دست داده اند

هیچ نظری موجود نیست: