۷ اسفند ۱۳۸۶

آخرین صعود ملی قزاقها


آخرین صعود ملی قزاقها
هنس کمرلندر کوه نورد تیرولی, کسی است که 7 صعود به قلل 8000 متری خود را به همراه راینولد مسنر انجام داده و در میان صعودهایش کارهای شاخصی چون صعود جبهه شمالی اورست در مدت یکروز و البته فرود با اسکی تا کمپ اصلی به چشم می خورد, همچون راینولد مسنر تراورس گاشربرومها را که به اتفاق صورت دادند به عنوان یکی از شاخصترین فعالیتهایش قلمداد می کند. کمرلندر این شکل از فعالیت یعنی تراورس قلل مرتفع را اوج صعودهای هیمالیایی می داند. وی درباره تراورس قلل اورست به لوتسه معتقد است این پیمایش کاری است برای نسلهای آینده و با تجربیات کنونی کوه نوردان این امر غیر ممکن است!
تراورس اورست به لوتسه, از گردنه جنوبی سالهاست که همچون رویایی فکر کوه نوردان را به خود مشغول نموده، با این حال هنوز تلاش جدیی در مورد آن بوقوع نپیوسته است. کوه نوردانی چون دنیس اوروبکوی قزاق و سیمون موروی ایتالیایی از آن جمله اند.
اما شاید بشود تیم ملی قزاقستان را هم به علاقمندان این فعالیت دشوار افزود! تیمی که به سرپرستی اروند تیخونویچ لژنسکی قرار است در بهار سال جاری شانس خود را برای این صعود آزمایش نماید.
تروارس دو قله 8000 متری پشت سر هم و در مدت یک یا دو روز امری است بسیار شاخص و البته دشوار که نیازمند فکر و روحی آماده و البته جسمی پرتوان دارد. گرچه نمی توان از شرایط ناپایدارهوا در آن ارتفاع و بادهای گردنه جنوبی اورست به راحتی گذشت. اما قزاقها گویی با اندیشیدن به همه جوانب اینبار قصد گام نهادن در این راه را دارند.
ایشان برنامه خود را اینچنین در نظر گرفته اند:
صعود لوتسه از مسیر عادی در جبهه جنوبی این کوه و فرود از گرده غربی لوتسه که به گردنه جنوبی اورست متصل می گردد (لازم به ذکر است گردنه ای که به نام گردنه جنوبی اورست خوانده می شود, در واقع در سمت شرق کوه اورست قرار دارد. علت این نامگذاری که در دهه 50 میلادی توسط سوئیسیها صورت گرفته قرار گیری این گردنه در جنوب کوه چانگ تسه است. بمرور و طی سالها, به رغم مخالفت کوه نوردان نپالی این اشتباه در میان عموم کوه نوردان مصطلح گردید).
سپس صعود قله اورست از مسیر نرمال جنوب شرقی
اعضای تیم معتقدند برای آنکه تراورس هر دو قله کامل گردد بهتر است بازگشت از اورست نیز از طریق مسیر آمریکائیها در یال غربی صورت گیرد و باز گشت به گردنه جنوبی نمی تواند بعنوان تراورست اورست محسوب شود.
البته آن چیزی که کمرلندر به عنوان فعالیت شاخص در یال غربی لوتسه از آن یاد می کند, صعود یال غربی است در حالیکه قزاقها قصد بازگشت از آن و در واقع فرود این یال دشوار را دارند. گرچه می توان بدلیل دندانه ای بودن این یال فرود انرا هم چون صعودش دشوار دانست.


اعضای تیم:
مقصود ژومایف و واسیلی پنسوف دو عضو تیم هستند که هر یک 11 قله بالای 8000 نتر را صعود نموده اند. برای ایشان صعود لوتسه بعنوان قله ای جدید محسوب می شود ولی آن دو اورست را در بهار گذشته از جبهه شمالی بدون بهره گیری از کپسول اکسیژن فتح کرده اند.
سرگی ساموئیلف یار پر توان دنیس اوروبکو با 5 صعود 8000 متری دیگر عضو این تیم به حساب می آید. در کارنامه او می توان به دو مسیر جدید بر روی برودپیک و ماناسلو و همینطور تلاش زمستانه ماکالو را عنوان نمود.
اوگنی شاتوف دیگر عضو تیم است که در بهار 2007 دائولاگیری را صعود نمود و در برنامه تلاش زمستانه بر روی ماکالو دنیس و سرگی را همراهی کرد.
الکساند سوفریگین, تلاش بر روی یال شمالی کی دو
کریل بلوتسرکوسکی و آیدار کاباسوف نیز هر یک چندی صعود 7000 متری در آسیای میانه را تجربه نموده اند.
اروند لژنسکی عنوان سرپرستی تیم را بر عهده دارد. وی که عضو تیم صعود سال 1982 از مسیر دیواره جنوب غربی است این کوه را به خوبی می شناسد و می تواند نقشی مناسب در موفقیت تیم قزاقها داشته باشد.
بدون شک در این برنامه صعود لوتسه برای قزاقها جلوه دیگری نیز دارد. این کوه چهاردهمین قله 8000 متری خواهد بود که تیم ملی کوه نوردی قزاقستان بر روی آن پا می نهد, از این رو صعود این کوه برای این تیم حائز اهمیت است (درسال 1996 آناتولی بوکرایف کوه نورد فقید قزاق در مدت زمان 18 ساعت از کمپ اصلی قله لوتسه را فتح نمود). صعود 14 قله 8000 متری توسط قزاقها در سال 1991 آغاز گردید و ایشان قصد داشتند در پانزدهمین سالگرد استقلال کشورشان از اتحاد جماهیر شوروی در سال 2006 به فتح تمامی این قلل نائل شوند. با این حال در بین سالهای 98 تا 2000 در تلاش ایشان وقفه افتاد.
نخستین صعودهای قزاقها توسط کوه نوردانی صورت گرفت که از مکتب کوه نوردی شوروی در دهه های 70 و 80 درس آموخته بودند. در میان آنها کوه نوردان برجسته ای چون والری کریسچاتی, آناتولی بوکرایف, کازبک ولیف (رئیس کنونی فدراسیون کوه نوردی قزاقستان), ولادیمیر سویج, رنات خابولین, یوری موسیف و سایر کوه نوردان قدیمی متولد قزاقستان حضور داشتند. آنها که در تیمهای اتحاد جماهیر شوروی نیز حضور داشتند و به افتخاراتی چون صعود دیواره جنوب غربی اورست, تراورس کانچن چونگا و.... دست یافته بودند, فعالیتهای شاخصی را در آغاز دهه 90 برای قزاقستان صورت دادند:
1991 دائولاگیری از مسیر جدید
1995 ماناسلو صعود زمستانی (آنها پس از آنکه در بهار بر اثر سقوط بهمن سه تن از اعضای خود را از دست دادند, در زمستان از این کوه انتقام گرفتند).
1996 چوآیو
1997 اورست

با آغاز قرن 21 نسلی جدید, جوان و جویای نام کوه نوردی قزاقستان را به دست گرفت. آنها به تشویق اروند لژنسکی مرحله تازه ای از تلاشهای خود را در هیمالیا شکل دادند. از چهره های برجسته این نسل می توان به افراد زیر اشاره نمود:
دنیس اوروبکو, مقصود ژومایف, واسیلی پوتسوف, دامیر مولگاچف, سرگی لاوروف, الکسی پاسپوپوف, واسیلی لیتوینف, الکس روداکف و ......
مقصود می گوید: ما صعود می کردیم و کسب تجربه می نمودیم و با هر صعودی به دنبال اهدافی بزرگتر و دشوارتر می رفتیم.
این نسل نیز صعودهای قزاقها را به ترتیب زیر پی گرفتند:
2001 گاشربروم یک
2001 گاشربروم دو
2002 کانچن چونگا
2002 شیشاپانگما
2003 نانگاپاربات
2003 برودپیک
2004 ماناسلو
2006 آناپورنا
2007 کی دو

از سال2003 به بعد تیم به حد کافی جاه طلب شده بود تا اقدام به صعودهای دشوارتر نماید. آنها به شرایط ایدآل رسیده بودند و احتمالا ترکیب اصلی خود را شناختند. در آن سال آنها در قراقروم با هدف صعود سه 8000 متری به منطقه آمدند: نانگاپاربات, برودپیک و کی دو! آنها بدین شکل سال موفقی را پشت سر نهادند, هر چند این تیم در تلاش طولانی بر روی کی دو ناموفق بود, ولی این آغاز رزم قزاقها با کی دو کوه کوهها به شمار می آمد.
در سال 2004 تنی چند از کوه نوردان توانمند قزاق از جمله یکی از قدرتمندترین کوه نوردان حال حاضر دنیا, دنیس اوروبکو از تیم ملی کوه نوردی کشورشان کنار کشیدند. با این حال پروژه صعود ملی به 14 قله 8000 متری همچنان ادامه یافت.
در سال 2005 دومین نبرد با کی دو نیز به شکست انجامید.
در سال 2006 مقصود و واسیلی توانستند آناپورنا و دائولاگیری را در یک فصل صعود نمایند. هر دوی این صعودها یه سبک آلپی صورت گرفت. با این اوصاف صعود آناپورنا نیز در زنجیره صعودهای ملی کوه نوردان قزاق قرار گرفت.
اما سال 2007 سالی رویایی برای قزاقها بود. تیم اصلی برای صعود کی دو شکل نگرفت و تنها دنیس و سرگی به این قله عازم شدند. آنها توانستند در دومین تلاش خود از مسیر شمالی (مسیر ژاپنی ها) قله را فتح نمایند.
بدبن شکل در سال 2008 تنها قله ای که برای صعود ملی قزاقها باقی مانده لوتسه چهارمین کوه مرتفع دنیا به شمار می آید. مقصود می گوید: ما قصد داریم تراورست لوتسه به اورست را به عنوان حسن ختام برنامه های صعودملی قلل 8000 متری برای کشورمان انجام دهیم. این تیم را همچنان اروند لژنسکی کوه نورد با تجربه و باقی مانده از نسل کوه نوردان شوروی سابق رهبری خواهد نمود.

منبع
http://www.mounteverest.net/news.php?id=17055


در گزارش بالا دو نکته جالب به چشم می خورد:
اول آنکه قزاقها نیز همچون کشورهای اکراین و روسیه تیمهایی با عنوان ملی عازم هیمالیا می نمایند!
نکته ای که در نقدهای داخل کشور ما همچنان به عنوان بحثی تعجب برانگیز مطرح است!
شاید مهمترین عامل تشکیل چنین تیمهای در کشورهای استقلال یافته از اتحاد جماهیر شوروی هزینه بالای صعودها باشد که به نحوی مجبور به دریافت بخش عمده ای از آن از طریق تشکلهای دولتی هستند (در صعود تیم ملی قزاقستان در بهار آینده نام کمپانی آستانه موتور به عنوان اسپانسر اصلی به چشم می خورد).
در کنار هزینه بالای صعودها برای چنین تیمهایی می توان به نکات دیگری نیز اشاره نمود: همچون تعصبی که در چنین کشورهایی به نام ملی وجود دارد ولی در اروپای غربی با اتحاد کشورها بمرور رنگ می بازد. در واقع آخرین دورانی که کوه نوردان اروپای غربی با عنوان ملی تیمهای خود را عازم هیمالیا نمودند به دهه های 60 و 70 میلادی باز می گردد. ژان کلود مارنیه رئیس اسبق فدراسیون کوه نوردی فرانسه و سازمان جی اچ ام, در پاسخ به این سوال که چرا دیگر برای صعودهای شاخصتان تیم ملی تشکیل نمی دهید گفت: "مگر دیوانه ایم هزینه کنیم و پس از هر شکست و یا دادن تلفات که امری است عادی در هیمالیا به مردم و مطبوعات جواب دهیم! اوعنوان می کرد فدراسیون کوه نوردی فرانسه از اواخر دهه 70 تصمیم گرفت تنها از باشگاهها و کلاپ آلپاین حمایت نماید ولی به شکل مستقیم خود را درگیر صعودهایشان نکند".
البته این دوران همراه بود با زمانیکه کوه نوردان اروپای غربی موفق شدند اغلب قلل شاخص هیمالیا همچون 8000 متریها را فتح نمایند و تجربه آن صعودها در نسلهای بعد با سبکهای آلپی جلوه می کرد.

اما به عنوان دومین نکته می توان به تجربه اندوزی قزاقها در صعود به قلل 8000 متری اشاره کرد. ایشان برغم آنکه در سالهای پیش از استقلال کشورشان موفقیتهای زیادی را در صعود به قلل پامیر و تیان شان کسب نموده بودند و حتی در صعودهای ملی اتحاد جماهیر شوروی نیز صعودهای شاخصی در هیمالیا داشتند, اما بمرور و با صعودهای ملی تطابق لازم را در تلاشهای هیمالیایی خود ایجاد نمودند, تا بدین ترتیب صعودهای خود را به نسل جسوری بسپارند که که تراورس لوتسه و اورست را برای خود کوچک می داند!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

آقاي زارعي حال از نظر شما اعزام تيم هايي بااين سبك(تيم ملي)در كشورمان كاري است بجا يا نه ؟

ناشناس گفت...

سلام؛
از دو منظر میشه به این قضیه نگاه کرد:
- آیا صعودهایی که به این صورت تا کنون در کشور ما انجام شده تاثیر گذار بوده یا نه؟ اگر بوده, میشه حداقل تا ثبت صعود هر 14 قله 8000 متری توسط کوه نوردان ایرانی (حداقل عاملی برای تهییج کوه نوردان مستقل برای رقابت با تیمهای ملی) از آن بهره برد.
- اگر موفق نبوده بی خود پول و فکر و وقتمون رو تلف نکنیم و با این دید که غربیها و شرقیها پیش از ما همین کارها رو انجام دادن, بریم سراغ رویاهامون و دم از صعود نو و مسیر نو در کوههای بلند بزنیم.
حال به نظر شما موفق بوده یا نه؟!