۲ اسفند ۱۳۹۱

هیمالیانوردی تا امروز

هیمالیا زمانی آغاز می شود که آلپها تمام می شوند. "راینولد مسنر"

مقدمه
اين جمله مسنر را مي توان به عناوين مختلف تعبير كرد. شايد منظور او ارتفاع بلندترين قلل آلپ است كه با كمپ اصلي كوههاي مرتفع هيماليا برابري مي كنند! شايد هم به نياز كسب تجربه در آلپها براي راه يابي به هيماليا اشاره مي نمايد! در هر حال براي مسنر راه هيماليا از آلپ گذشت.
 در واقع اروپائيان با تلاشهايي كه بر روي قلل فني آلپ صورت داده اند بي نياز از كسب همين تجربيات در هيماليا راهي كوههاي مرتفع آسيا شدند و اغلب موفقيتهاي خود را در هيماليا مديون همين تجربيات ارزشمند مي باشند.
شايد عجيب باشد بدانيم ماترهورن هنوز هم از مسير عاديش براي بسياري سد ايجاد نموده، در حاليكه همين كوه در سال 1865 توسط ادوارد ويمپر صعود مي شود، زماني حدود 144 سال قبل و همزمان با عصر طلائي آلپها.اين درحالي است كه به ادعاي اروپائيان سال 1492 و همزمان با صعود آنتوان دوويل به مونت ايگل كوه نوردي متولد شده و بي شك از آن سال تا دوره فتح پر حاشيه ماترهورن (مرگ 4 نفر از 7 فاتح نخست كوه) تلاشهاي بسياري نيز در كوه هاي مختلف صورت گرفته و شايد بيان اين نكته بدون ايراد باشد كه بگوئيم ادوارد ويمپر با تجربه بيش از 4 قرن كوه نوردي در آلپ راهي ماترهورن شده!

بديهي است چنين تجربيات ارزشمنديست كه موجب مي شود در طي دو دهه 50 و 60 ميلادي (از 1953 با صعود آناپورنا تا 1964 صعود شيشاپانگما) به يكباره دنياي كوه نوردي شاهد رقابت اغلب كشورهاي اروپايي براي دستيابي به 14 قله 8000 متري هيماليا باشد و شايد تنها سه كوه گاشربروم يك (آمريكائيها)، ماناسلو (ژاپنيها)و شيشاپانگما(چينيها) نيز بي تاثير از همين تجربيات نباشند (البته صعود چينيها به شيشاپانگما و همچنين جبهه شمالي اورست در شرايطي صورت مي گيرد كه ايشان سالها قبل مرزهايشان را بر روي كوه نوردان ساير كشورها بسته بودند و شايد اگر جز اين بود خيلي پيشتر اين قلل نيز توسط كوه نوردان ساير كشورهاي اروپايي فتح شده بود). ضمن آنکه اين هجوم به 8000 متريهاي تنها با پشتوانه همان آلپها ميسر شده بود.

هیمالیای ایرانیان
اما واقعيت آن است كه نمي شود شكل كوههاي كشورمان را با آلپ يكي دانست! و اين همان اصلي است كه موجب شده شاهد تفاوت روند صعودهاي كوه نوردان ايراني به قلل رفيع هيماليا باشيم، يعني كمبود تجربه كوه نوردي فني در ايران! و مي توان همين كم تجربگي را در سيماي حوادث برون مرزيمان ديد، كه با يك هجوم به راحتترين 7000 متريها، به يكباره چندين نفر جانشان را در هيماليا و پامير از دست مي دهند. گرچه معتقدم همين آمار مي تواند به پشتوانه تجربيمان بيافزايد و درسهايش پختگي به همراه آورد.



كوه نوردي ايران در شرايطي است كه براي نو گرايي مي بايد با رويكرد به تمرينات فني و زمستاني سخت در داخل ايران و تلاش بر روي قلل كمتر شناخته شده و كم هزينه تر در پامير، تيان شان و قراقروم بر بار تجربيش بيافزايد و بجاي آنكه همواره خود و ديگران را ترغيب به گشايش مسيرهاي نو بر روي قلل بلند و فني دنيا نمائيم، اقدام به برنامه ريزي صعود به قلل شناخته شده تر، اما كمتر صعود شده كنيم". كاري كه پيشتر نيز در راكاپوشي صورت گرفت و نتيجه مثبت به همراه تجربياتي ارزشمند به همراه داشت.
و بجاي آنكه باز بدنبال صعود به گاشربروم II، پوبدا، لنين و .... باشيم شايد بتوان به قلل بكرتر و قابل صعودي چون هاراموش، پاسوپيك، تريچ مير، نانداديوي، چوگوليزا و دهها كوه شناخته شده اي كه كسب اطلاعات آنها به راحتي از طريق اينترنت مقدور است بيانديشيم.
و بايد بدانيم رويكرد كوه نوردان كشورمان به سوي هيماليا نشان از يك دگرديسي در آن دارد، پس با انديشه اي نو ضمن مطالعه و برنامه ريزي مناسب بدنبال كسب تجربيات ارزشمند باشيم. 
تاریخچه هیمالیانوردی را می توان به 4 بخش تقسیم بندی نمود:
1-    آغاز
-    تعداد کم
-    با احتیاط
-    دهان پر کن
-    جذاب و غرور آفرین
-    هزینه بالا
-    ناشناخته بودن مناطق جدید
-    خواندن و شنیدن داستانهای مشکلات صعودهای پیشینیان

2-    دگردیسی
-    هجوم
-    پر تلفات
-    همه به دنبال آزمایش هستند
-    ضعفها مشخص می شود
-    ایده های نو مطرح می شود

3-    رشد

-    پرهزینه است (مادی و انسانی)
-    همراه با آموزش
-    آشنایی با پتانسیلها

4-    بلوغ
-    کارهای نو
-    گشایشها
-    بی توجه به موارد تکراری
-    قبول خطرات و پذیرش آن توسط جامعه


موخره
با این تفکیک می توانید جایگاه کوهنوردی روز دنیا و مکان کوهنوردی ایران در هیمالیا را به خوبی بسنجید.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

👍👍👍