۷ مهر ۱۳۸۶

گفتگو با مسنر درباره یتی



گفتگو با مسنر درباره یتی

برگردان: رضا زارعی

وقتی یتی با انسان برخورد می کند بر روی دو پای خود می ایستد، در این زمان می توان تشخیص داد او قصد فرار دارد یا می خواهد حمله کند. راینولد مسنر

مسنر در سال 1978 با صعود بدون اکسیژن خود به اورست اوج توانمندیهای انسانها را به نمایش گذارد. او در 1986 توانست با صعود قله لوتسه بعنوان نخستین انسانی که موفق به فتح 14 قله 8000 متری می شود نام خود را به ثبت رساند. مسنر همچنین از آن دسته کوه نوردانی بود که با پرداختن به موضوع یتی بحثهای زیادی را ایجاد نمود. او با انتشار کتاب جستجوهای من برای یافتن یتی My Quest for the Yeti از ملاقاتش با این موجود افسانه ای می گوید.

اینک توجهتان را به گفتگوی مسنر با نشریه نشنال جغرافی در مورد یتی جلب می نمائیم:

- پیش از ملاقات با یتی در مورد این موجود افسانه ای چه تصوری داشتید؟

ابتدا من یتی را همچون دیگران افسانه می دانستم. حقیقتا نمی توانستم باور کنم چنین موجودی واقعیت داشته باشد. در دهه های 50، 60 و 70 میلادی تصاویری از جای پاهای یتی گرفته شده بود و من آنها را مشاهده نموده بودم، اما چندان به آنها توجه نمی کردم. با خودم می گفتم بگذار هر چه دلشان می خواهد در مورد این موجود بیان کنند بدون شک این حیوان یک گاو بزرگ تبتی است.

- چه اتفاقی افتاد زمانی که برای نخستین بار با این حیوان روبرو شدید؟

زمانیکه برای نخستین بار با یتی ملاقات کردم، شب 21 جولای1986 بود، به او خیره شدم و به فکر فرو رفتم. با خودم گفتم این چه موجودی است؟! البته من نمی توانستم رنگ پوست و صورت او را ببینم. تنها قادر بودم سایه ای را در تاریکی مشاهده کنم زیرا او بسیار دور بود. زمانیکه به سمت او رفتم پیش از برخورد با او به جای پاهایی برخوردم که پیشتر در عکسهای مربوط به دهه 50 دیده بودم و من حیرت زده به آنها خیره شدم. جای پاها مربوط به حیوان تنومندی بود که بر روی دو پای خود ایستاده بود. پیشتر من به گونه ای از خرسهای قهوه ای و کمیاب تبت برخورد کرده بودم. جای پاها به آنها شباهت داشت.

- واقعا یتی چیست؟

یتی را می توان اوج افسانه های مردم هیمالیا دانست. آنها به تلویزیون و سینما دسترسی ندارشتند، این امر موجب خلق افسانه در میان آنها می شد. اما برخی از این افسانه ها مانند یتی ریشه در واقعیاتی دارند که از دل طبیعت خلق شده اند.

مردم محلی داستانهایی را برای هم نقل می کنند. بمرور و با گذشت سالها هر کس بخشی را به این افسانه ها می افزاید و این همان چیزی است که آنها لمس نموده اند. یتی را می توان اوج این تصورات در نظر گرفت، گر چه جانور شناسان آنرا نمودی از خرسهای تبتی به حساب می آورند و این افسانه ها را به خرسهای تبتی پیوند می دهند.

- چگونه این افسانه ها با خرسهای تبتی پیوند می خورند؟

افسانه ها یتی را موجودی با قامت حدود 2.5 متر بیان نموده اند. آنها یتی را سیاه رنگ می دانند، ولی گروهی یتی را موجودی کوچک می دانند، آنها معتقدند موجودی است قرمز رنگ، باید توجه کرد نوع کوچک خرسهای تبتی مایل به قرمز هستند.

همه چیز به شکلی کامل در کنار هم جفت و جور شده. به طور مثال آنها می گویند: زمانیکه یتی به انسانی برخورد می کند بر روی دو پا ایستاده و سوت می کشد، زیرا احساس خطر می کند و قصد دارد تا توانایی خود را به رخ آنها بکشد. در این حالت اگر فرار نکنید خواهید مرد.

- در واقع یتی موجودی است قوی، تنومند و خطرناک؟

او می تواند با یک ضربه مشت یاکی را از پای در آورد. هیچ حیوانی را در هیمالیا سراغ دارید که دارای چنین توانمندیی باشد؟! یاکها همانند بوفالو تنومندند. من یاک مرده ای را دیدم که با ضربه ای از سوی یک خرس تبتی و یا احتمالا یتی کشته شده بود.

- شما یاکی را دیده اید که با یک ضربه کشته شده بود؟!

من چگونگی مرگ یاک را ندیدم، بلکه در پی ردپای یاک مرده، جای پاهای عظیمی را دیدم که می توانست به یتی یا چموی غول پیکری تعلق داشته باشد(در برخی از مناطق تبت یتی را چمو می نامند)!. سپس حیوان مرده ای را یافتیم که پس از کشته شدن در زمین دفن شده بود و این شبیه همان کاری بود که خرسها برای ذخیره غذایی خود صورت می دهند.

- چرا مردم محلی خرسهای تبتی را همان یتی واقعی نمی دانند؟

یتی حیوان شب است و تنها می توان سایه عظیمی از این حیوان خطرناک را مشاهده کرد. آنها می دانند در شب هیچ شانسی برای مقابله با چنین حیوانی ندارند. آنها زمانی متوجه یتی می شوند که به یاکی مرده یا رمه ای تلف شده برخورد می کنند. اشتهای اغلب آنها شبیه خرسهای تبتی است، مردم آنها را همچون خرسهای تبتی با توانمندی فکر انسانی می دانند.

- چه عاملی موجب علاقمندی حزب نازی به یتی شد؟

یک نازی توسط هیتلر و هیملر برای جستجوی یتی به هیمالیا فرستاده شد. ژرمنها امیدوار بودند تا یتی بتوانند حلقه گم شده نژاد آریایی باشد. در واقع هیملر با پیشنهاد این کار ریسک بزرگی را صورت داد. نام این مرد پرفسور ارنست شیفر بود. وی تنها چند سال قبل درگذشت. من تماسهای زیادی با وی داشتم و البته در این مورد کشمکشهای فراوانی میانمان در گرفت. وی سعی در پنهان نمودن این قضیه داشت، زیرا او برای 3 سال در زندان نورنبرگ محبوس بود. وی دانشمند بزرگی بود، اما در افکار منهت نازی غرق شده بود.

- آیا این مرد نازی باور داشت یتی تنها یک خرس است؟

شیفر در تحقیقات خود دریافته بود احتمالا یتی یک خرس تبتی می باشد. وی دو خرس تبتی را به سالزبورگ برده بود. او پیش از مرگش به من عنوان نمود:"" من کاملا مطمئنم یتی یک خرس است، اما اگر این موضوع را به حزب نازی می گفتم بدون تردید مرا می کشتند"".

- آیا مردم محلی در راس افرادی قرار داشتند که خرس ها ی تبتی را یتی قلمداد می کردند؟

مردم شرق تبت به من گفتند:"" یتی موجودی است که زنها را می دزدد، قاتل یاکها است و در زمستان غالبا بزها را سرقت می کند، و او کمی شبیه ما انسانها است. زمانیکه یتی سوت می کشد ما ناچار به فراریم"". این دقیقا شبیه همان داستانی است که شرپاها در مورد یتی عنوان می نمودند.

آنها مرا به مکانی بردند تا یکی از آنها را ببینم، اما او یک خرس تبتی بود. آنها عنوان کردند:"" این دقیقا همان موجودی است که به قصد دزدیدن یک زن و کشتن یاکهای ما آمده بود"".

- دیدگاه نهایی شما در مورد یتی چیست؟

من به پاکستان و روستای کوهستانی دورافتاده ای رفتم. آنها می گفتند:"" در حدود 100 یا 200 سال قبل یک یتی زنی را از این دهکده می دزدد، این زن حدود 2 سال با یتی زندگی می کرده"". به آنها گفتم این حرفها احمقانه است.

از آنها پرسیدم: آیا این موجود هنوز در این اطراف زندگی می کند؟

آنها پاسخ مثبت دادند!

پرسیدم: مکان زندگی این حیوان کجاست؟

آنها گفتند: کسی نمی تواند به محل زندگی او برود زیرا رفتن به آنجا بسیار دشوار و خطرناک است!

به آنها گفتم: هرجا باشد می روم، حتی حاضرم برای این مسئله به شما پول بدهم.

اما می دانید چه یافتم: آنجا تنها یک خرس زندگی می کرد.

- چرا محلیها از نزدیک شدن به آن محل واهمه داشتند؟!

آنها می ترسیدند به محل زندگی حیوان بروند، زیرا آخرین خرس رویت شده بهترین آنها بود. این حیوان بسیار جوان بود و حدود 6 یا 7 سال بیشتر نداشت. نزدیک خانه اش جست و خیز بسیاری می کرد، سپس در همان مکان به خواب رفت. ما به حدود 100 متری وی رسیدیم، راهنمای محلیم گفت، حیوان بسیار خطرناک است، بهتر است نزدیکتر نشویم. به او گفتم دوست دارم آنقدر به او نزدیک شوم تا بتوانم چهره این دوست جدیدم را ببینم. قصد داشتم ببینم چه کسی است که حدود 12 سال مرا به دنبال خود کشیده؟! حدود 20 متری حیوان بودیم که راهنمایم متوقف شد. وی از ترس می لرزید و عرق سردی بر چهره داشت. به او گفتم من کمی به حیوان نزدیکتر خواهم شد. دستم را گرفت و مرا متوقف نمود. خود را رها کردم، او برگشت تا بگریزد.

حدود 20 متری خرس بودم، حیوان بسیار خطرناک بود. زیرا هنگامی که بیدار شد، به شدت عصبانی شد. من چوب دستیم را بلند نموده، شروع به نعره زدن کردم. حیوان پا به فرار گذاشت.

- بیشترین موانعی که در جستجوی یتی با آن روبرو بودی چه بود؟

بیشترین مشکلات در چین بود. آنها اجازه ورود سرزمینشان را نمی دادند. دریافت اجازه ورود به چین واقعا دشوار بود. من هیچگاه با ایشان در مورد یتی صحبت نکردم.

زمانیکه برای نخستین بار برای پیمایش شرق تبت رفتم هیچ اجازه نامه ای نداشتم. من خیلی خوش شانس بودم که به زندان نیافتادم.

- چه شد وارد عرصه سیاست شدید؟

ابتدا قصد نداشتم وارد سیایت شوم، بیشتر دوست داشتم به عرصه هنر بروم. من تمامی افکاری را که در سر دارم باید جامع عمل بپوشانم. ضمن آنکه دوره حضورم در پارلمان اروپا تا آوریل 2004 بود و اکنون از سیاست آزادم.

- به نظر شما برترین شکل ماجراجویی کدام است؟

ارنست شکیلتون می گه :"" تحمل سفر به کشورهای دور افتاده بزرگترین شکل ماجراجوئیست"". بخصوص اینکه وی خود توانایی درک مردم این سرزمینها را داشت.

البته شکیلتون در اکثر مواقع شکست خورد، اما خوب می دانست که شکستها بیش از پیروزیهایش به او نفع می رساند.

گاهی شما نیاز دارید که در کارتان موفق شوید، اما اگر مغلوب هم شدید بهتر است دانسته مغلوب شوید.

- آیا این یک تئوری بزرگ است؟

باور کنید، برخی تئوریهایشان را همانند چیزی که من در مورد یتی ارائه کردم نشان می دهند. این خیلی منطقی است و در واقع پاسخگوی تمامی پرسشهایمان است.

منبع:

http://www.ncf.carleton.ca

www.nationalgeographic.com

http://web.ncf.ca/bz050/messner.html

مسنر در اتحادیه اروپا

http://www.europarl.europa.eu/members/archive/alphaOrder/view.do?id=4419&language=en


هیچ نظری موجود نیست: