تحقق یک رویا
(گشایش مسیر یخچال شمالی درفک – گذرگاه وحید)
تقدیم به رفیق و همنورد فقیدم علی یزدان پرست که در 20 آبان سال 84 به خاطره ها پیوست
مسعود سلیم پور - سالها پیش ، از دوران نوجوانی زمانی که برای دیدار از فامیل مادری ام به روستای امام زاده هاشم در کیلومتر 30 جاده رشت به تهران می رفتم ، بزرگترین پدیده طبیعی که توجه مرا به خود جلب می کرد ، کوه درفک و چشم اندازهای زیبای نمای شمالی آن در جهت شرق رودخانه سپیدرود بود . در آن سالها آرزویم این بود که روزی از این کوه بالا روم و رازهای نهفته در آن را که از زبان روستاییان آن ناحیه می شنیدم ، از نزدیک لمس کنم .
از آن موقع تاکنون بیش از سه دهه گذشته و من خاطرات خوش زیادی از صعود به درفک و البته تلخ ترین خاطره زندگی خود را نیز از آن در پاییز سال 77 به یادگار دارم !
دیدن شکاف ها و دیواره های بلند این کوه در جبهه شمالی با توجه به پایین بودن سطح ارتفاع جلگه گیلان ، ابهت خاصی به آن می دهد و وسوسه عبور و صعود از آن را در هر فرد علاقمند به کوهنوردی از جمله من دوچندان می کند . در این میان چندین بار از مسیر شمالی رودسرا – اشتنیف که حقیقتا" در شمار زیباترین مسیرهای کوهنوردی در استان و حتی کشور هست ، عبور کرده و در کنار قله قرار گرفته ام ، اما آن نیز انگیزه و اشتهای مرا برای گذر از جبهه شمالی تامین نکرده است .
بالاخره سال گذشته از طریق افراد بومی منطقه بلوکات متوجه مسیری از میان شکاف ها و یخچالهای فصلی جبهه شمالی به قله شدم تا اینکه در اردیبهشت سال قبل به همراه آقای ابراهیم خالصه(مسوول فنی وقت گروه تیلار رشت) قدم به منطقه گذاشتیم .
ابتدای مسیر ، روستای گردوپشته در منطقه بلوکات بود . سمت حرکت درست جهت جنوب را از روستا نشان می داد و ما بعد از قرار گرفتن در یک راه مالرو مشخص به منطقه وزنه سر با یک کلبه و چندین درخت گردوی بزرگ رسیدیم که آب روستا نیز از بالای همین ناحیه توسط لوله و کانال کشی تامین می گردد. مسیر در همان جهت جنوبی امتداد دارد و پس از طی مسیری در شیب جنگلی به محوطه ای باز روی یک یال منتهی می گردد که موسوم به بیند است . تمام نمای شمالی دیواره از این قسمت قابل رویت است . البته تمام دیواره شمالی درفک توسط یال بلند رودسرا که تا زیر قله شمالی امتداد دارد ، به دو قسمت تقسیم شده است . 1- از یال گرده تال (اسطلخ جان) تا یال رودسرا 2- از یال رودسرا تا حوالی منطقه اشتنیف .
از منطقه بیند در این ناحیه دیواره درفک در حد فاصل دو یال گرده تال تا رودسرا براحتی قابل رویت است . از این ناحیه یک خط الراس زیبای جنگلی که شبیه شکل علامت سئوال وارونه هست تا زیر دیواره در ناحیه میانه سرا امتداد دارد و از نواحی گرگ آب سرا و گاو اسکیز می گذرد . از مشخصات این منطقه فقدان حتی یک چشمه در طول مسیر حرکت است که البته با مقداری انحراف به چپ یا راست در ناحیه گرگ آب سرا می توان از شیارهای جنگلی به آب دسترسی پیدا کرد ، که آن هم مشکلاتی را در پی دارد . گاو اسکیز ییلاقی است بسیار زیبا با چمنزاری به وسعت تقریبی 2 هزار متر مربع و با دو کلبه فصلی . بعد از این ناحیه ، مسیر وارد منطقه سنگی زیر دیواره می شود که پس از یک ساعت به ناحیه ای موسوم به میانه سرا منتهی می گردد. کل مسیر از روستای گردوپشته تا این ناحیه را می توان با یک تیم کوهنوردی در یک حرکت معمولی 5 تا 6 ساعته طی نمود.
محلی ها می گفتند که از منطقه میانه سرا با انحراف به چپ و از طریق یک راه مشخص یعنی به سمت شرق حرکت کردن می توان قدم به داخل کاسه و محوطه قله درفک نهاد . من و ابراهیم خالصه سال گذشته هر چقدر جستجو کردیم ، نتوانستیم راهی را که تا به بالا امتداد داشته باشد ، پیدا کنیم . یعنی هرگاه که در مسیرمان به راست نگاه می کردیم ، جز دیواره های بلند و البته با سنگ های لغزشی ، چیز دیگری دیده نمی شد که در نهایت مجبور شدیم آنقدر به سمت چپ تراورس کنیم تا به یال بلند رودسرا در ارتفاع 2050 متری زیر قله شمالی برسیم . و به ناچار با عبور از این یال جنگلی که در اواخر مقداری دست به سنگ هم شدیم ، به منطقه بالای درفک ( مشرف به کاسه و کلبه های چوپانی) رسیدیم .
ما در آن برنامه نتوانستیم راه مورد نظر را که محلی ها می گفتند پیدا کنیم و هدف ما هم عبور از شکاف های شمالی قله نبود . بدلیل حجم زیاد برف و یخ در بعضی از نقاط در مسیر حرکت مان در آن موقع از سال ( نیمه اردیبهشت ماه ) ، پس از 6 ساعت کوه پیمایی از میانه سرا در ارتفاع 1700 متری ، توانستیم به ارتفاع 2500 متری زیر قله شمالی برسیم ! یعنی هرساعت به طور تقریبی 130 متر ارتفاع .
عبور از یخچال شمالی درفک و شکاف های آن همچنان به صورت یک معما و رویا برایم باقی ماند و در این میان منتظر فرصتی بودم تا بتوانم با کاملتر نمودن اطلاعات خود از مسیر و منطقه ، دوباره برای گشایش و پیمودن آن اقدام نمایم . با چند بار رفتن به روستاهای منطقه از جمله براگور ، فرا رود ، گردو پشته و با کمک نرم افزارGoogle Earth و پیمودن کل خط الراس شمالی درفک به همراه آقای وحید فعال و گرفتن عکس های مختلف و فیلم ازشیارها و دیواره این کوه ، توانستیم تا حدی اطلاعات جدیدی از مسیر حرکت کسب کنیم. در نتیجه چند روز پیش به همراه ایشان قدم به منطقه گذاشتم.
ساعت 8 صبح 16 آبان 89 روستای گردو پشته ، بعد از گرفتن مقداری آب از خانواده باقری در یک صبح زیبای پاییزی به سمت بالا حرکت نمودیم . در منطقه بیند به چوپانی برخورد کردیم که سعی داشت ما را از ادامه مسیر به سمت شکاف ها و یخچال شمالی با توجه به بارش زیاد برف در روزهای قبل ، منصرف نماید . می گفت شما باید الزاما" با حرکت به سمت شرق ازطر یق یال رودسرا برای رفتن به بالای درفک اقدام نمایید . یعنی درست همان مسیر سال گذشته من و آقای ابراهیم خالصه !
اما تصمیم ما این بار با توجه به اطلاعات کسب شده ، فقط عبور از یخچال شمالی بود .( البته تا جایی که امکان داشت و عقل و منطق حکم می کرد) !
درآن روز پاییزی زیبا ، یال گرگ آب سرا جلوه خاصی داشت و با رسیدن به گاو اسکیز ، نشانه هایی از زندگی چوپانی دیده می شد که مشخص بود تا همین اواخر ( قبل از بارش برف) در آنجا مستقر بودند. ما با رسیدن به منطقه میانه سرا ، مسیر حرکتمان را شیار سمت چپ این ناحیه انتخاب نمودیم . ساعت یک بعد از ظهر را نشان می داد . شیب مسیر حدود60 درجه بود و مملو از سنگ های بزرگ و کوچک که با رسیدن به ارتفاع 1850 متری کم کم برف نازکی را ( حدود10 سانتیمتر ) در زیر پاهای خود احساس کردیم . عبور از این ناحیه با توجه به درجه شیب و لغزش سنگها در زیر برف ، مقداری مشکل بود به نحوی که حواسمان باید به جلو و بالا نیز بود که هر از چند گاهی حجم زیادی از برف و یخ و سنگ به پایین سرازیر می شد . علیرغم قرار گرفتن در میانه روز و هوای آفتابی و صاف ، بدلیل حرکت در شیار بین دو دیواره غربی و شرقی در دوطرف مسیر عبورمان ، کل مسیر در میان سایه بود و از این لحاظ با توجه به وجود برف و یخ ، سرمای گزنده ای را احساس می کردیم . بالاخره حوالی ساعت 30 / 16 وجود دو غار در روبروی مسیر حرکتمان توجه ما را برای شب مانی جلب نمود. دسترسی به یکی ازآنها که دارای دهانه بزرگتری نسبت به دیگری بود ، آسانتر به نظر می رسید . حوالی ساعت 5 عصر به آن جا رسیدیم و در داخل آن چادری بر پا کردیم . غاری بود با دهانه ای بزرگ اما عمقی در حدود 10 متر و عرض 5/2 متر !
تمام آبی را که از روستای گردوپشته برداشته بودیم در طول مسیر مصرف وتمام شده بود و ما مجبور شدیم با آوردن برف و آب نمودن آن ، آب آشامیدنی ادامه مسیر خود را تامین نماییم . علی رغم پوشیدن پلار و یک کاپشن روی آن ، سرمای عجیبی احساس می کردم . مضاف بر اینکه پاهای مان نیز کاملا" خیس بود . چرا که 200 متر پایانی مانده به غار را مجبور شدیم برای عبور از یخچال ، برف کوبی کنیم . با تهیه مقداری آب و خوردن شام و در شرایطی که چراغهای آبادی های پایین دست و همچنین اتوبان رشت به تهران به راحتی از دهانه غار نمایان بود ، به خوابی عمیق فرو رفتیم.
17/8/89 : صبح ساعت 30/6 بیدار شدیم و با خوردن یک املت جانانه ، کل وسایل خود را جمع کردیم واز غار شب مانی خود بیرون آمدیم . ارتفاع سنج جی پی اس ما عدد 2030 متر را نشان میداد و می دانستیم که حداقل می بایست 550 متر در میان این شکاف به بالا برویم تا به لبه اصلی یال شمالی درفک برسیم . وقتی به بالا و ادامه مسیر نگاه کردیم ، اندکی ترس بر ما مستولی شد . چرا که وسایل حرکت ما کاملا" زمستانی نبود و اصلا" تصورش را نمی کردیم که در این موقع ازسال ( نیمه آبان ماه ) با این حجم برف و یخ در منطقه مواجه شویم . بالاخره با مشورت هم وبا حمایت یکدیگر توسط یک طناب 9 میلیمتری و به طول 7 متر مسیر را ادامه دادیم . وحید از ابتدا در جلو حرکت می کرد با گامهای استوار و قوی ! شیب مسیر بیشتر از 60 درجه شده بود و مدام از بالا سنگ و یخ سرازیر می شد. کوله های مان که تمام وسایل یک صعود دو روزه در آن بود قدری سنگین بود و این به دشواری حرکت می افزود . بعد از 70 متر ارتفاع گرفتن به اولین معبر سخت رسیدیم که مجبور شدیم با حمایت یکدیگر و به سختی از آن عبور کنیم . من از فنون سنگنوردی چیز زیادی نمی دانم . تنها تجربه ام یک مدرک ناپلئونی کارآموزی سنگ نوردی در سال 79 بود . به همین دلیل وحید عزیز مدام به عنوان سر طناب در جلو حرکت می کرد . هم کار باز کردن جای پا روی یخ را برعهده داشت و هم پیدا کردن بهترین مسیر در میان آن شکاف خطرناک !
پس از عبور از چند نقطه که الزاما" باید در حمایت یکدیگر از آنها بالا می رفتیم ، ساعت 30/13 در ارتفاع 2250 متری به یک دیواره با ارتفاع تقریبی 40 متر برخورد کردیم ! اصلا" انتظارش را نداشتیم و لعنتی از پایین دیده نمیشد وگرنه می توانستیم در پایین دست ها به سمت چپ تغییر مسیر بدهیم . تقریبا" به بن بست رسیده بودیم . چرا که با یک طناب 7 متری بدون هیچ ابزار دیگری عبور از آن دیواره برایمان غیر ممکن بود. با خوردن مقداری نان و پنیر و آب برف ، با گذاشتن کوله هایمان در پای دیواره و با احتیاط کامل به گشت و گذار در سمت چپ دیواره پرداختیم و متوجه یک طاقچه باریک به عرض تنها بیست سانتیمتر شدیم که به نحو عجیبی دیواره را دور می زد و به پشت آن می رفت و این همان چیزی بود که ما می خواستیم . علی رغم خستگی زیاد ، شور و شعف خاصی در ما ایجاد شده و توان ما برای ادامه کار به نحو محسوسی افزایش پیدا کرد . با برگشت و برداشتن کوله ها از طریق همان طاقچه باریک اما خطرناک مسیر را ادامه دادیم . با عبور ازآن توانستیم برای اولین بار لبه اصلی یال قله شمالی را ببینیم . اما هنوز 350 متر سخت دیگر تا آن فاصله داشتیم . به نظر می رسید در ادامه مسیر به مانند قبل آنچنان درگیری با سنگ نداشته باشیم اما با حجم برف و یخ بیشتری روبرو شویم . وجود یخ های بلوری و شیب بالا موجب می شد که سرعت حرکت ما بسیار کند گردد . یعنی ابتدا باید جای پای خود روی یخ را تک تک ایجاد کنیم و سپس گام برداریم . هردقیقه به طور متوسط 6 تا 8 گام . هر حرکت اشتباه منجر به سرخوردن و سقوط می گردید و ما تمام تلاش مان این بود که تا قبل از تاریکی هوا به لبه اصلی یال شمالی برسیم ! وزش باد در اواخر روز نشان از نزدیکی به یال اصلی می داد و این اگر چه مشکل را دوچندان می کرد ، اما نوید رسیدن به انتهای کار را داشت . بالاخره در ساعت 40/17 درتاریک روشن هوا ، پس از 10 ساعت تلاش بدون وقفه توانستیم خود را از ارتفاع 2030 متری ( محل شب مانی) به ارتفاع 2600 متری به لبه یال برسانیم . دیدن قله جنوبی ، مسیر پهن دشت به قله ، و قله شمالی در سمت چپ حسابی خوشحالمان کرد و این یعنی پایان پیمایش یخچال و شکاف شمالی قله درفک.
این صعود بدون تردید با استقامت و آگاهی بالای آقای وحید فعال به علم عبور از سنگ و یخ میسر گشت و من با اجازه از وی این مسیر ( یخچال و شکاف شمالی درفک) را به نام وی " گذرگاه وحید" نام گذاری نمودم !
درضمن تمام مسیر توسط جی پی اس ثبت شده است تا در صورت لزوم در اختیار کوهنوردان علاقمند قرار گیرد .
(گشایش مسیر یخچال شمالی درفک – گذرگاه وحید)
تقدیم به رفیق و همنورد فقیدم علی یزدان پرست که در 20 آبان سال 84 به خاطره ها پیوست
مسعود سلیم پور - سالها پیش ، از دوران نوجوانی زمانی که برای دیدار از فامیل مادری ام به روستای امام زاده هاشم در کیلومتر 30 جاده رشت به تهران می رفتم ، بزرگترین پدیده طبیعی که توجه مرا به خود جلب می کرد ، کوه درفک و چشم اندازهای زیبای نمای شمالی آن در جهت شرق رودخانه سپیدرود بود . در آن سالها آرزویم این بود که روزی از این کوه بالا روم و رازهای نهفته در آن را که از زبان روستاییان آن ناحیه می شنیدم ، از نزدیک لمس کنم .
از آن موقع تاکنون بیش از سه دهه گذشته و من خاطرات خوش زیادی از صعود به درفک و البته تلخ ترین خاطره زندگی خود را نیز از آن در پاییز سال 77 به یادگار دارم !
دیدن شکاف ها و دیواره های بلند این کوه در جبهه شمالی با توجه به پایین بودن سطح ارتفاع جلگه گیلان ، ابهت خاصی به آن می دهد و وسوسه عبور و صعود از آن را در هر فرد علاقمند به کوهنوردی از جمله من دوچندان می کند . در این میان چندین بار از مسیر شمالی رودسرا – اشتنیف که حقیقتا" در شمار زیباترین مسیرهای کوهنوردی در استان و حتی کشور هست ، عبور کرده و در کنار قله قرار گرفته ام ، اما آن نیز انگیزه و اشتهای مرا برای گذر از جبهه شمالی تامین نکرده است .
بالاخره سال گذشته از طریق افراد بومی منطقه بلوکات متوجه مسیری از میان شکاف ها و یخچالهای فصلی جبهه شمالی به قله شدم تا اینکه در اردیبهشت سال قبل به همراه آقای ابراهیم خالصه(مسوول فنی وقت گروه تیلار رشت) قدم به منطقه گذاشتیم .
ابتدای مسیر ، روستای گردوپشته در منطقه بلوکات بود . سمت حرکت درست جهت جنوب را از روستا نشان می داد و ما بعد از قرار گرفتن در یک راه مالرو مشخص به منطقه وزنه سر با یک کلبه و چندین درخت گردوی بزرگ رسیدیم که آب روستا نیز از بالای همین ناحیه توسط لوله و کانال کشی تامین می گردد. مسیر در همان جهت جنوبی امتداد دارد و پس از طی مسیری در شیب جنگلی به محوطه ای باز روی یک یال منتهی می گردد که موسوم به بیند است . تمام نمای شمالی دیواره از این قسمت قابل رویت است . البته تمام دیواره شمالی درفک توسط یال بلند رودسرا که تا زیر قله شمالی امتداد دارد ، به دو قسمت تقسیم شده است . 1- از یال گرده تال (اسطلخ جان) تا یال رودسرا 2- از یال رودسرا تا حوالی منطقه اشتنیف .
از منطقه بیند در این ناحیه دیواره درفک در حد فاصل دو یال گرده تال تا رودسرا براحتی قابل رویت است . از این ناحیه یک خط الراس زیبای جنگلی که شبیه شکل علامت سئوال وارونه هست تا زیر دیواره در ناحیه میانه سرا امتداد دارد و از نواحی گرگ آب سرا و گاو اسکیز می گذرد . از مشخصات این منطقه فقدان حتی یک چشمه در طول مسیر حرکت است که البته با مقداری انحراف به چپ یا راست در ناحیه گرگ آب سرا می توان از شیارهای جنگلی به آب دسترسی پیدا کرد ، که آن هم مشکلاتی را در پی دارد . گاو اسکیز ییلاقی است بسیار زیبا با چمنزاری به وسعت تقریبی 2 هزار متر مربع و با دو کلبه فصلی . بعد از این ناحیه ، مسیر وارد منطقه سنگی زیر دیواره می شود که پس از یک ساعت به ناحیه ای موسوم به میانه سرا منتهی می گردد. کل مسیر از روستای گردوپشته تا این ناحیه را می توان با یک تیم کوهنوردی در یک حرکت معمولی 5 تا 6 ساعته طی نمود.
محلی ها می گفتند که از منطقه میانه سرا با انحراف به چپ و از طریق یک راه مشخص یعنی به سمت شرق حرکت کردن می توان قدم به داخل کاسه و محوطه قله درفک نهاد . من و ابراهیم خالصه سال گذشته هر چقدر جستجو کردیم ، نتوانستیم راهی را که تا به بالا امتداد داشته باشد ، پیدا کنیم . یعنی هرگاه که در مسیرمان به راست نگاه می کردیم ، جز دیواره های بلند و البته با سنگ های لغزشی ، چیز دیگری دیده نمی شد که در نهایت مجبور شدیم آنقدر به سمت چپ تراورس کنیم تا به یال بلند رودسرا در ارتفاع 2050 متری زیر قله شمالی برسیم . و به ناچار با عبور از این یال جنگلی که در اواخر مقداری دست به سنگ هم شدیم ، به منطقه بالای درفک ( مشرف به کاسه و کلبه های چوپانی) رسیدیم .
ما در آن برنامه نتوانستیم راه مورد نظر را که محلی ها می گفتند پیدا کنیم و هدف ما هم عبور از شکاف های شمالی قله نبود . بدلیل حجم زیاد برف و یخ در بعضی از نقاط در مسیر حرکت مان در آن موقع از سال ( نیمه اردیبهشت ماه ) ، پس از 6 ساعت کوه پیمایی از میانه سرا در ارتفاع 1700 متری ، توانستیم به ارتفاع 2500 متری زیر قله شمالی برسیم ! یعنی هرساعت به طور تقریبی 130 متر ارتفاع .
عبور از یخچال شمالی درفک و شکاف های آن همچنان به صورت یک معما و رویا برایم باقی ماند و در این میان منتظر فرصتی بودم تا بتوانم با کاملتر نمودن اطلاعات خود از مسیر و منطقه ، دوباره برای گشایش و پیمودن آن اقدام نمایم . با چند بار رفتن به روستاهای منطقه از جمله براگور ، فرا رود ، گردو پشته و با کمک نرم افزارGoogle Earth و پیمودن کل خط الراس شمالی درفک به همراه آقای وحید فعال و گرفتن عکس های مختلف و فیلم ازشیارها و دیواره این کوه ، توانستیم تا حدی اطلاعات جدیدی از مسیر حرکت کسب کنیم. در نتیجه چند روز پیش به همراه ایشان قدم به منطقه گذاشتم.
ساعت 8 صبح 16 آبان 89 روستای گردو پشته ، بعد از گرفتن مقداری آب از خانواده باقری در یک صبح زیبای پاییزی به سمت بالا حرکت نمودیم . در منطقه بیند به چوپانی برخورد کردیم که سعی داشت ما را از ادامه مسیر به سمت شکاف ها و یخچال شمالی با توجه به بارش زیاد برف در روزهای قبل ، منصرف نماید . می گفت شما باید الزاما" با حرکت به سمت شرق ازطر یق یال رودسرا برای رفتن به بالای درفک اقدام نمایید . یعنی درست همان مسیر سال گذشته من و آقای ابراهیم خالصه !
اما تصمیم ما این بار با توجه به اطلاعات کسب شده ، فقط عبور از یخچال شمالی بود .( البته تا جایی که امکان داشت و عقل و منطق حکم می کرد) !
درآن روز پاییزی زیبا ، یال گرگ آب سرا جلوه خاصی داشت و با رسیدن به گاو اسکیز ، نشانه هایی از زندگی چوپانی دیده می شد که مشخص بود تا همین اواخر ( قبل از بارش برف) در آنجا مستقر بودند. ما با رسیدن به منطقه میانه سرا ، مسیر حرکتمان را شیار سمت چپ این ناحیه انتخاب نمودیم . ساعت یک بعد از ظهر را نشان می داد . شیب مسیر حدود60 درجه بود و مملو از سنگ های بزرگ و کوچک که با رسیدن به ارتفاع 1850 متری کم کم برف نازکی را ( حدود10 سانتیمتر ) در زیر پاهای خود احساس کردیم . عبور از این ناحیه با توجه به درجه شیب و لغزش سنگها در زیر برف ، مقداری مشکل بود به نحوی که حواسمان باید به جلو و بالا نیز بود که هر از چند گاهی حجم زیادی از برف و یخ و سنگ به پایین سرازیر می شد . علیرغم قرار گرفتن در میانه روز و هوای آفتابی و صاف ، بدلیل حرکت در شیار بین دو دیواره غربی و شرقی در دوطرف مسیر عبورمان ، کل مسیر در میان سایه بود و از این لحاظ با توجه به وجود برف و یخ ، سرمای گزنده ای را احساس می کردیم . بالاخره حوالی ساعت 30 / 16 وجود دو غار در روبروی مسیر حرکتمان توجه ما را برای شب مانی جلب نمود. دسترسی به یکی ازآنها که دارای دهانه بزرگتری نسبت به دیگری بود ، آسانتر به نظر می رسید . حوالی ساعت 5 عصر به آن جا رسیدیم و در داخل آن چادری بر پا کردیم . غاری بود با دهانه ای بزرگ اما عمقی در حدود 10 متر و عرض 5/2 متر !
تمام آبی را که از روستای گردوپشته برداشته بودیم در طول مسیر مصرف وتمام شده بود و ما مجبور شدیم با آوردن برف و آب نمودن آن ، آب آشامیدنی ادامه مسیر خود را تامین نماییم . علی رغم پوشیدن پلار و یک کاپشن روی آن ، سرمای عجیبی احساس می کردم . مضاف بر اینکه پاهای مان نیز کاملا" خیس بود . چرا که 200 متر پایانی مانده به غار را مجبور شدیم برای عبور از یخچال ، برف کوبی کنیم . با تهیه مقداری آب و خوردن شام و در شرایطی که چراغهای آبادی های پایین دست و همچنین اتوبان رشت به تهران به راحتی از دهانه غار نمایان بود ، به خوابی عمیق فرو رفتیم.
17/8/89 : صبح ساعت 30/6 بیدار شدیم و با خوردن یک املت جانانه ، کل وسایل خود را جمع کردیم واز غار شب مانی خود بیرون آمدیم . ارتفاع سنج جی پی اس ما عدد 2030 متر را نشان میداد و می دانستیم که حداقل می بایست 550 متر در میان این شکاف به بالا برویم تا به لبه اصلی یال شمالی درفک برسیم . وقتی به بالا و ادامه مسیر نگاه کردیم ، اندکی ترس بر ما مستولی شد . چرا که وسایل حرکت ما کاملا" زمستانی نبود و اصلا" تصورش را نمی کردیم که در این موقع ازسال ( نیمه آبان ماه ) با این حجم برف و یخ در منطقه مواجه شویم . بالاخره با مشورت هم وبا حمایت یکدیگر توسط یک طناب 9 میلیمتری و به طول 7 متر مسیر را ادامه دادیم . وحید از ابتدا در جلو حرکت می کرد با گامهای استوار و قوی ! شیب مسیر بیشتر از 60 درجه شده بود و مدام از بالا سنگ و یخ سرازیر می شد. کوله های مان که تمام وسایل یک صعود دو روزه در آن بود قدری سنگین بود و این به دشواری حرکت می افزود . بعد از 70 متر ارتفاع گرفتن به اولین معبر سخت رسیدیم که مجبور شدیم با حمایت یکدیگر و به سختی از آن عبور کنیم . من از فنون سنگنوردی چیز زیادی نمی دانم . تنها تجربه ام یک مدرک ناپلئونی کارآموزی سنگ نوردی در سال 79 بود . به همین دلیل وحید عزیز مدام به عنوان سر طناب در جلو حرکت می کرد . هم کار باز کردن جای پا روی یخ را برعهده داشت و هم پیدا کردن بهترین مسیر در میان آن شکاف خطرناک !
پس از عبور از چند نقطه که الزاما" باید در حمایت یکدیگر از آنها بالا می رفتیم ، ساعت 30/13 در ارتفاع 2250 متری به یک دیواره با ارتفاع تقریبی 40 متر برخورد کردیم ! اصلا" انتظارش را نداشتیم و لعنتی از پایین دیده نمیشد وگرنه می توانستیم در پایین دست ها به سمت چپ تغییر مسیر بدهیم . تقریبا" به بن بست رسیده بودیم . چرا که با یک طناب 7 متری بدون هیچ ابزار دیگری عبور از آن دیواره برایمان غیر ممکن بود. با خوردن مقداری نان و پنیر و آب برف ، با گذاشتن کوله هایمان در پای دیواره و با احتیاط کامل به گشت و گذار در سمت چپ دیواره پرداختیم و متوجه یک طاقچه باریک به عرض تنها بیست سانتیمتر شدیم که به نحو عجیبی دیواره را دور می زد و به پشت آن می رفت و این همان چیزی بود که ما می خواستیم . علی رغم خستگی زیاد ، شور و شعف خاصی در ما ایجاد شده و توان ما برای ادامه کار به نحو محسوسی افزایش پیدا کرد . با برگشت و برداشتن کوله ها از طریق همان طاقچه باریک اما خطرناک مسیر را ادامه دادیم . با عبور ازآن توانستیم برای اولین بار لبه اصلی یال قله شمالی را ببینیم . اما هنوز 350 متر سخت دیگر تا آن فاصله داشتیم . به نظر می رسید در ادامه مسیر به مانند قبل آنچنان درگیری با سنگ نداشته باشیم اما با حجم برف و یخ بیشتری روبرو شویم . وجود یخ های بلوری و شیب بالا موجب می شد که سرعت حرکت ما بسیار کند گردد . یعنی ابتدا باید جای پای خود روی یخ را تک تک ایجاد کنیم و سپس گام برداریم . هردقیقه به طور متوسط 6 تا 8 گام . هر حرکت اشتباه منجر به سرخوردن و سقوط می گردید و ما تمام تلاش مان این بود که تا قبل از تاریکی هوا به لبه اصلی یال شمالی برسیم ! وزش باد در اواخر روز نشان از نزدیکی به یال اصلی می داد و این اگر چه مشکل را دوچندان می کرد ، اما نوید رسیدن به انتهای کار را داشت . بالاخره در ساعت 40/17 درتاریک روشن هوا ، پس از 10 ساعت تلاش بدون وقفه توانستیم خود را از ارتفاع 2030 متری ( محل شب مانی) به ارتفاع 2600 متری به لبه یال برسانیم . دیدن قله جنوبی ، مسیر پهن دشت به قله ، و قله شمالی در سمت چپ حسابی خوشحالمان کرد و این یعنی پایان پیمایش یخچال و شکاف شمالی قله درفک.
این صعود بدون تردید با استقامت و آگاهی بالای آقای وحید فعال به علم عبور از سنگ و یخ میسر گشت و من با اجازه از وی این مسیر ( یخچال و شکاف شمالی درفک) را به نام وی " گذرگاه وحید" نام گذاری نمودم !
درضمن تمام مسیر توسط جی پی اس ثبت شده است تا در صورت لزوم در اختیار کوهنوردان علاقمند قرار گیرد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر