۳ اردیبهشت ۱۳۸۸

از آلپ تا هيماليا

-->
از آلپ تا هيماليا
هيماليا زماني آغاز مي شود كه آلپها به پايان مي رسند. راينولد مسنر
اين جمله مسنر را مي توان به عناوين مختلف تعبير كرد. شايد منظور او ارتفاع بلندترين قلل آلپ است كه با كمپ اصلي كوههاي مرتفع هيماليا برابري مي كنند! شايد هم به نياز كسب تجربه در آلپها براي راه يابي به هيماليا اشاره مي نمايد! در هر حال براي مسنر راه هيماليا از آلپ گذشت.
در واقع مسنر تا سال 1970 كه براي نخستين بار راهي قراقروم و صعود جبهه روپال نانگاپاربات شد كلكسيوني از شاخص ترين صعودهاي فني در آلپ را در كارنامه خود ثبت نموده بود و بي شك همين كارنامه درخشان او موجب شد تا هرليخ كوفر آلماني او را به تيمش بيافزايد، روندي كه 17 سال قبل نيز هرليخ كوفر با قرار دادن نام هرمان بول در ميان اعضاي تيم نانگاپاربات آلمانها تجربه كرده بود.
در آن ايام نيز بول جوان جزو شاخصترين كوه نوردان فني آلپ به شهرت رسيده بود.
در واقع اروپائيان با تلاشهايي كه بر روي قلل فني آلپ صورت داده اند بي نياز از كسب همين تجربيات در هيماليا راهي كوههاي مرتفع آسيا شدند و اغلب موفقيتهاي خود را در هيماليا مديون همين تجربيات ارزشمند مي باشند.
شايد عجيب باشد بدانيم ماترهورن هنوز هم از مسير عاديش براي بسياري سد ايجاد نموده، در حاليكه همين كوه در سال 1865 توسط ادوارد ويمپر صعود مي شود، زماني حدود 144 سال قبل و همزمان با عصر طلائي آلپها.اين درحالي است كه به ادعاي اروپائيان سال 1492 و همزمان با صعود آنتوان دوويل به مونت ايگل كوه نوردي متولد شده و بي شك از آن سال تا دوره فتح پر حاشيه ماترهورن (مرگ 4 نفر از 7 فاتح نخست كوه) تلاشهاي بسياري نيز در كوه هاي مختلف صورت گرفته و شايد بيان اين نكته بدون ايراد باشد كه بگوئيم ادوارد ويمپر با تجربه بيش از 4 قرن كوه نوردي در آلپ راهي ماترهورن شده!
-->
بديهي است چنين تجربيات ارزشمنديست كه موجب مي شود در طي دو دهه 50 و 60 ميلادي (از 1953 با صعود آناپورنا تا 1964 صعود شيشاپانگما) به يكباره دنياي كوه نوردي شاهد رقابت اغلب كشورهاي اروپايي براي دستيابي به 14 قله 8000 متري هيماليا باشد و شايد تنها سه كوه گاشربروم يك (آمريكائيها)، ماناسلو (ژاپنيها)و شيشاپانگما(چينيها) نيز بي تاثير از همين تجربيات نباشند (البته صعود چينيها به شيشاپانگما و همچنين جبهه شمالي اورست در شرايطي صورت مي گيرد كه ايشان سالها قبل مرزهايشان را بر روي كوه نوردان ساير كشورها بسته بودند و شايد اگر جز اين بود خيلي پيشتر اين قلل نيز توسط كوه نوردان ساير كشورهاي اروپايي فتح شده بود).
بديهي است اين هجوم به 8000 متريهاي تنها با پشتوانه همان آلپها ميسر شده بود.
اين روند را در ميان ساير كشورهاي اروپاي شرقي نيز مي شود شاهد بود. لهستانيها با تجربه تاترا و ساير كوههاي فني كشورشان نخستين صعود زمستاني اورست و گشايش مسير جديد در برج جنوبي اورست را صورت دادند، روسها با تجربه پامير و تيان شان ديواره جنوبي اورست را از مسير مستقيم صعود كرده، تراورس كانچن چونگا و زمستاني ماناسلو را انجام دادند، كوه نوردان اسلوني با تجربه جولين آلپ ديواره جنوب غربي اورست را به سبك آلپي صعود كردند و .... و اين كوههاي شرق اروپا (يا غرب آسيا) تماما كم از آلپ غربي ندارند.
-->
از البرز تا هيماليا
شايد كوه نوردي ايران را به هر طريقي بتوان با كوه نوردي اروپائيان قياس نمود، مثلا سابقه تاسيس فدراسيون كو نوردي ما به سال 1327 يا 1949 مي رسد (محمدي فر، داود، روزشمار تاريخ كوه نوردي و غارنوردي ايران) و يا اولين تلاش جدي ايرانيان در هيماليا و بر روي جبهه شمالي اورست 1357 يا 1979 (يكسال پيش از صعود زمستاني ويليجكي به اورست و گشايش مسير برج جنوبي اورست توسط كاكوسكا)!
اما واقعيت آن است كه نمي شود شكل كوههاي كشورمان را با آلپ يكي دانست! و اين همان اصلي است كه موجب شده شاهد تفاوت روند صعودهاي كوه نوردان ايراني به قلل رفيع هيماليا باشيم، يعني كمبود تجربه كوه نوردي فني در ايران! و شايد بهترين برداشت از اين امر را رئيس اسبق سازمان جي اچ ام "لسلي فوسكو" بر زبان آورد كه گفت:
دستيابي به ديواره هاي بلند هيماليا براي كوه نوردان كشور شما بسيار زود است و شما مي بايد چندين سال بر روي ديواره هاي آلپ تلاش كرده و تجربه بياندوزيد، در غير اينصورت عواقب سختي در انتظارتان خواهد بود(فوسكو زماني اين اظهارات را بر زبان آورد كه گروهي از ديواره نوردان كشورمان در صدد ايجاد تيمي براي گشايش مسير در برج ترانگو بودند).
و مي توان همين كم تجربگي را در سيماي حوادث برون مرزيمان ديد، كه با يك هجوم به راحتترين 7000 متريها، به يكباره چندين نفر جانشان را در هيماليا و پامير از دست مي دهند. گرچه معتقدم همين آمار مي تواند به پشتوانه تجربيمان بيافزايد و درسهايش پختگي به همراه آورد.
گرچه ميتوان سخنان رئيس اسبق جي اج ام را با اين رويكرد كامل نمود كه "كوه نوردي ايران در شرايطي است كه براي نو گرايي مي بايد با رويكرد به تمرينات فني و زمستاني سخت در داخل ايران و تلاش بر روي قلل كمتر شناخته شده و كم هزينه تر در پامير، تيان شان و قراقروم بر بار تجربيش بيافزايد و بجاي آنكه همواره خود و ديگران را ترغيب به گشايش مسيرهاي نو بر روي قلل بلند و فني دنيا نمائيم، اقدام به برنامه ريزي صعود به قلل شناخته شده تر، اما كمتر صعود شده كنيم". كاري كه پيشتر نيز در راكاپوشي صورت گرفت و نتيجه مثبت به همراه تجربياتي ارزشمند به همراه داشت.
و بجاي آنكه باز بدنبال صعود به گاشربروم II، پوبدا، لنين و .... باشيم شايد بتوان به قلل بكرتر و قابل صعودي چون هاراموش، پاسوپيك، تريچ مير، نانداديوي، چوگوليزا و دهها كوه شناخته شده اي كه كسب اطلاعات آنها به راحتي از طريق اينترنت مقدور است بيانديشيم.
و بايد بدانيم رويكرد كوه نوردان كشورمان به سوي هيماليا نشان از يك دگرديسي در آن دارد، پس با انديشه اي نو ضمن مطالعه و برنامه ريزي مناسب بدنبال كسب تجربيات ارزشمند باشيم.

هیچ نظری موجود نیست: